حدیث « من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة »
« من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة »
یا مهمترین انگیزه و عامل عقیده به مقام امامت یگانه مصلح جهانى امام مهدى منتظر(علیه السلام)
- ۳ نظر
- ۳۰ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۳۷
« من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة »
یا مهمترین انگیزه و عامل عقیده به مقام امامت یگانه مصلح جهانى امام مهدى منتظر(علیه السلام)
مقدّمه یکى از مباحث پیرامون شخصیّت حضرت مهدى (عج)، زندگى شخصى و خانوادگى آن حضرت است، سخن از ازدواج یا عدم آن و داشتن فرزند و مکان زندگى و وضعیّت زندگى اولاد او و کیفیّت زندگى آن حضرت از بحثهاى جذّابى است که احیاناً در اذهان بسیارى از معتقدان به او ابهاماتى وجود دارد، که معمولا با جوابهاى ضدّ و نقیضى نیز مواجه میشوند.
اساساً غیبت طولانى آن حضرت از نگاه زندگانى شخصى و خصوصى وى این سؤال را بوجود میآورد که آیا در این مدّت، حضرت مهدى(علیه السلام)ازدواج کرده است یا خیر؟ |
در این بخش، بخشى از رفتار و عقیده شیعه مذکور مىگردد تا پیروان ائمّه طاهرین علیه مالسلام و شیفتگان حضرت مهدى علیه السلام خود را با آن منطبق و ارزیابى نمایند.
[37] "اَلْحَقُّ مَا رَضیْتُمُوهُ وَالْباطِلُ مَا اَسْتَخْطُمُوهُ وَالْمَعْرُوفُ مَا اَمَرْتُمْ بِهِ والْمُنْکَرُ ما نَهَیْتُمْ عَنْهُ"
حق چیزى است که شما (خاندان پیامبرصلى اللَّه علیه و آله) آن را پسندیده باشید، و باطل چیزى است که شما آن را نپسندید. آنچه را فرمان دهید خوب و معروف، و آنچه را منع کنید منکر و ناپسند خواهد بود.
ملاقات با امام زمان علیه السلام
نگارنده قبول دارد که در غیبت کبرا بعضى از نفوس قدسیّه چون سیّدبن طاووس وعلامه بحرالعلوم و شیخ محمد کوفى، موفق به دیدار یوسف فاطمه، حضرت مهدى موعود - روحى فداه - گردیدهاند، اما این لیاقت نصیب هر شخص نمىشود، و تا کسى خود را مهذّب ننماید و سنخیّت با آن نیّر وجود پیدا نکند، چنین نعمتى نصیب او نمىشود. (مقصود، ملاقات اختیارى توأم با شناسایى است).
موضوع امام شناسى ، و التزام به پیروى از مقام امامت ، و ضرورت وجود یک رهبر اسلامى واجد شرائط در هر زمانى ، تنها مربوط به شیعه و یک گروه خاصى نبوده و نیست; بلکه واقعیتى است که ریشه عمیق اسلامى دارد و مسلمانان با انواع فرقه گرائى ها و مذاهب گوناگون عقیدتى و فقهى ، همه و همه معتقد و معترف به آن بوده و هستند.
به دیگر سخن عقیده به وجود امام در هر زمانى یک واجب الهى است که پیامبر گـرامى اسلام صلَّى الله علیه و آله آنرا اعلام نموده ، و بار مسؤولیت آن را بر دوش همگان نهاده است. آرى ، حضرتش انحراف گرایان از خط عقیده به امامت را ـ که از شناخت امام راستین عصر خود سر باز مى زنند ـ جاهلیت گرا و به عنوان کسى که به دوران جاهلیّت عقب گرد نماید تعبیر کرده ، فرماید:
« من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة »
کسى که بمیرد و امام زمان خویش را نشناخته باشد مرگ او مانند مرگ افراد دوران جاهلیت باشد که در حال شرک و بت پرستى از دنیا رفتند.
( یا صاحب الزّمان ادرکنا )
مبحث انتظار، سابقه اى به قدمت تاریخ آفرینش انسان دارد.
از آن زمان که فرشتگان الهى به امر خدا در برابر حضرت آدم(علیه السلام)سر به سجده فرود آوردند،( [1] ) بحث انتظار قائم موعودى از سلاله پیامبر خاتم حضرت محمد بن عبداللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)مورد تأمّل قرار گرفت.( [2] )
از آن زمان که حضرت نوح(علیه السلام) پس از نهصد سال اقامت در میان قوم و فراخواندن آنان به دین خدا، ناامید گشت و براى نابودى کافران دعا نمود،( [3] ) چشم انتظارى او آغاز گشت.
او اگر چه تا آمدن طوفان و نابود شدن کافران زمان خودش بیش از پنجاه سال انتظار نکشید،( [4] ) امّا انتظار چند هزار ساله او، براى غلبه کامل دین خدا و ریشه کن گشتن همگانى کافران تا زمان ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)، ادامه خواهد یافت.
از آن زمان که حضرت ابراهیم(علیه السلام) پایه هاى کعبه را بالا برد و دعا کرد تا خداوند سر زمین مکّه را جایگاه امنیّت و ایمان قرار دهد،( [5] )انتظارِ روزى در دلش جاگرفته بود که فرزندى از نسل او و از سلاله آخرین پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در همین دیار و در کنار همین خانه، تکیه بر همین پایه ها خواهد داد و نداى توحید را به گوش همه جهانیان باز خواهد خواند.( [6] )
از آن زمان که حضرت لوط(علیه السلام) در برابر فاسدان هوس پرستى که عزّت و احترام میهمانان عرشى و خاندان با ارزش او را مورد تهدید قرار داده بودند، آرزوى داشتن قوّت و تکیه گاهى استوار کرد، اندیشه انتظار قائم در روح و جانش جارى بود.
ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از دیدگاه جامعه اسلامى
بر پژوهشگران، صاحب نظران و ارباب دانش پوشیده نیست که مسأله مهدویّت و اندیشه ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان، یکى از مسایل بسیار حیاتى اسلام، و از اعتقادات قطعى عموم مسلمانان است، که شیعه و سنّى در طى قرون و اعصار متمادى همه بر این عقیده اتّفاق نظر داشته و آن را جزء عقاید قطعى خود مى دانند.