بدبینی و بد گمانی
پنجشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۵ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
از بیماریهاى خطرناک روانى ، بد بینى و بد گمانى است که هر کس بدان گرفتار شود، ناراحتیها، رنجها، و دردها رد انتظار اوست . این بیمارى گاه چنان شدت مى یابد که شخص مبتلا، به هر چه مى نگرد و یا به هر چه فکر مى کند، مى کوشد نقص و یا عیبى در آن بجوید و نیکوییهاى آنرا از نظر دور کند؛ اگر ساختمانى شگفت ، کتابى مفید و ارزنده ، و یا انسانى با ارزش ببیند، به جاى آنکه خوبیهاى آنها را بستاید، وقت و دقت خود را در این مى گذراند که شاید عیب و نقصى در آن بیابد و آنها را پست و کوچک بشمارد. این خوى ناپسند و بیمارى اخلاقى از بلاهاى بزرگ و پر خطر است به طوریکه سوءظن و بى اعتمادى به همه چیز و همه کس حتى به زندگى ؛ بر بسیارى از دلها حکمفرماست و به جاى چاره جویى و درمان این بیمارى ، دستهاى در لباس شاعران ، نویسنده و حتى فیلسوف غربى و... به آتش بدبینى دامن زده و مى زند، و با شعر، رمان ، و فلسفه بافى ، نواى غم انگیز از رنجها و یاءس و ناامیدى به گوش مردم مى رساند.زیانبارتر آنکه بدبینى را به نفرت از حیات کشانده اند که انسانها را سرانجام به خودکشى وامیدارد !
زیانهاى اجتماعى
خوى زشت و ناپسند بدبینى و بدگمانى ، اعتماد افراد را نسبت به یکدیگر از بین مى برد و بر آبرو و اعتماد آسیب مى رساند. بدبینى بزرگترین مانع همکاریهاى اجتماعى ، اتحاد و به پیوستگى دلهاست و انسان را گوشه گیر، تکرو و خودخواه بار مى آورد. بدگمانى سرچشمه خشمها، جنگ و خونریزى هاست . و چه بسیارى از انسانها را به نیستى کشانده و کانون خانواده ها را از هم پاشیده است و چه بسا افراد ارزنده که مى توانستند منشاء کارهاى مهم و پرمنفعت باشند؛ اما بر اثر بدگمانى خود یا بدگمانى دیگران نسبت به آنان ، از کارهاى خلاقه بازمانده اند. این خوى زشت ، شعله محبت و دوستى را خاموش مى سازد، و به جاى آن ، تخم نفاق و دورویى را در دلهاى افراد مى افشاند و پرورش مى دهد؛ زیرا بدبین یا باید از همه کناره گیرد یا فقط تظاهر به دوستى کند و خود را چنان بنماید که در باطن آنگونه نیست . و چون به اشخاص و رویدادها با عینک بدبینى مى نگرد، نمى تواند با بى طرفى و بى نظرى ، آنها را بررسى کند و آن پدیده یا شخص را آن گونه که هست بشناسد؛ در نتیجه ، دچار قضاوت نادرست مى شود و این خود موجب عقب ماندگى است و نیز موجب بهره نگرفتن از فرصتها و افراد با ارزش . سو ظن باعث جستجو در کار دیگران است که عوارض خطرناکى دارد و نیز موجب غیبت و بدگویى از دیگران ، که آن نیز گناهى بزرگ و زیانبار است .
زیانهاى فردى
بدبینى سرچشمه ناراحتیهاى روحى و روانى و موجب اضطراب و نگرانى ، و بدبین ، بیشتر غمزده و خودخور و ناراحت است و در اثر گمانهاى بدى که در باره اشخاص و پدیده ها دارد، بسیار رنج مى برد و روحش زیر شکنجه و عذابى درونى خرد مى شود. از همنشینى با دوستان و رفت و آمدهاى مفید گریزان است و به تنهایى و گوشه گیرى بیشتر تمایل دارد و بدین جهت از نشاط روحى بى بهره است و شاید کار به جایى برسد که از همه کس و همه چیز هراسناک است ؛ و همه پدیده ها و کارهاى دیگران را به ضرر خود ببیند و چنین تصور کند که همه بر نابودى او کمر بسته اند. قرآن مجید درباره منافقان مى فرماید: ..یحسبون مل صیحه علیهم ...هر صدا و فریادى را بر ضد خود مى پندارد. آدم بدگمان ، در اثر دورى از معاشرتهاى سودمند و فاصله گرفتن از افکار دیگران ، از تکامل و رشد فکرى باز مى ماند و نیز خود را در میان هزاران نفر تنها مى بیند و تا پایان عمر در تنهایى به سر مى برد. بدبین ، صفاى روح ندارد و همیشه در دل به بدگویى و غیبت دیگران مشغول و از این جهت است که برخى از علماى اخلاق از سوءظن زیر عنوان غیبت قلبى بحث کرده اند. یکى از علل گرایش مردم به ویژه نسل جوان در کشورهاى متمدن ، به مکتب هاى بى قیدى چون هیپیسم و... همین بیمارى اخلاقى مى باشد. با توجه به آثار شوم فردى و اجتماعى این انحراف اخلاقى ، روانشناسان آنرا یک بیمارى خطرناک مى دانند. انسان بدبین زندگى خود را به گونه اى دوزخ مى سازد و خود را در جهنم خود ساخته شکنجه و آزار مى دهد و همواره در خشم و نفرت و کینه توزى به سر مى برد.
عواملى که موجب بدبینى مى شود:
باید شناخت که این بیکارى اخلاقى چگونه و از چه راهى تولید مى شود و ما، در این مقاله کوتاه چند عامل را یادآورى مى کنیم :
1- گاهى ناپاکى و آلودگى روحى خود انسان ، بدبینى مى آورد؛ همانطور که بسیارى از خوشبینیها در اثر صفاى باطن و پاکى دل است . زیرا انسان مطابق اصل کلى مقایسه با خویش انسانها را خوب یا بد مى پندارد و محور بدى یا خوبى را خود قرار مى دهد، که گفته اند: (کافر همه را به کیش خود پندارد)
2- گاهى بدبینى در اثر پیش داورى به وجود مى آید؛ مثلا: شخصى مى بیند که دوستش بى تفاوت با او برخورد کرد و بدون اینکه احتمال دهد که شاید توجه نداشته باشد؛ قضاوت مى کند که دوستش با وى خوب نیست و عمدا بدو اعتنا نکرده و....در صورتیکه اگر تامل کند چه بسا روشن خواهد شد که این بى توجهى در اثر متوجه نشدن آن رفیق بوده است نه بى اعتنایى .
3- تکبر و خودخواهى هم عامل بدگمانى مى تواند شد. چون تمایل به برترى و بزرگترى در بسیارى از افراد موجود است و چون مردمان در همه جا و نسبت به همه کس نمى توانند برترى خود را احراز کنند، مى کوشند از راه کوبیدن افراد و کوچک نمودن آنان ، بزرگى و والایى خود را ثابت و تمایل بیجاى خود را ارضا نمایند و بدین منظور در ذهن خویش براى دیگران نقاط ضعفى مى تراشند تا آنان را کوچک سازند و خود را برتر گردانند.
4- همنشینى با مردم فاسد و ناسالم ، اثر مستقیمى در بدبینى دارد؛ چون نفس انسان رنگ مى گیرد به صفت همنشین خود در مى آید و سرانجام نسبت به خوبان که با او همرنگ نیستند بدبین مى شوند، چنانچه در روایات آمده است که : همنشینى با بدان بدگمانى به نیکان را در پى دارد.
چگونه از سوءظن و بدبینى جلوگیرى کنیم :
نخست این نکته را یادآور مى شویم که : منظور از بدبینى ، آن خیالهاى ذهنى نیست که بى اختیار دست مى دهد، بلکه مقصود ما در این مقاله از بدبینى گمانهاى بدى است که شخص بااختیار آنرا پرورش مى دهد و در دنیاى ذهن و خیال آنرا دنبال مى کند و از مقدماتى که خود مى سازد نتیجه مى گیرد و سعى مى کند رفتار و کردار خود را بر اساس همان خیالهاى خود ساخته ، به ظهور رساند. از این جهت است که پیامبر اسلام مى فرماید: راه نجات از سوءظن آن است که آنرا تصدیق نکند و به آن ترتیب اثر ندهد.
اکنون به راههاى درمان این بیمارى مى پردازیم :
1- باید خود را اصلاح کنیم تا در مقام مقایسه با دیگران با خود، به فساد و بدى آنان حکم نکنیم و در مرحله اصلاح خویش علاوه بر زدودن صفات زشت و ناپسند، باید به خود تلقین کنیم که نه تنها دیگران بد نیستند بلکه شاید روحیات عالى تر و برتر از ما نیز، داشته باشند. و این نکته را هم نباید از یاد برد که اصل مقایسه به خویش از خود دوستى سرچشمه مى گیرد و پایه منطقى و علمى ندارد و نمى توان آنرا منشاء داورى قرار داد.
2- باید محیط زندگى را پاک کنیم یعنى از همنشینى با افراد نادرست و ناشایسته بپرهیزیم ، و بکوشیم با افراد ارزشمند معاشرت کنیم تا فکر خوش بینى نسبت به دیگران در ما به وجود آید و ضمنا از افکار عالى و صفات برجسته آنان بهره مند شویم .
3- از شتابزدگى در داورى یعنى پیش داورى بیجا بپرهیزیم و توقعات خود را از دیگران کاهش دهیم ؛ هر گاه دیدیم دوست با یکى از افراد خانواده و دیگران ، سلام ما را پاسخ نگفتند و یا بى تفاوت از کنار ما گذشتند و یا ما را به میهمانى خویش دعوت نکردند، بجاى اینکه کینه در دل جا دهیم و یا نسبت به آنان بدگمان شویم ، و هزاران خیال بیجا کنیم ، و به اصطلاح در دادگاه ذهن ، آنان را محکوم سازیم ؛ بهتر است قضایا را بررسى در رفتار آنان توجه کنیم ، آنگاه خواهیم دید نود درصد از بدبینى هاى معمولى درمان خواهد شد و از بین مى رود؛ چون پس از بررسى در اطراف موضوع به این نتیجه مى رسیم که آنکس که ما به رفتار او بدبین بوده ایم ؛ در حقیقت متوجه نبوده یا فراموش کرده و یا در عالم افکار و خیالهاى فرورفته که ندانسته و نفهمیده چه کسى به او سلام کرده بوده است تا پاسخ گوید...
گاهى نیز، انسان مى پندارد شکست و عقب ماندگى او، دیگران بوده اند. روایات اسلامى سفارش کرده است مسلمانان ، رفتار و کردار برادران مسلمان خود را به صحت حمل کند، و احتمال هاى درست ، بیابند تا بدینوسیله بدبینى را از ذهن خود دور سازد. امیر مومنان علیه السلام مى فرماید: کار برادر دینى خود را به بهترین توجیه ، حمل کن مگر آنکه دلیل بر فساد آن داشته باشید و تا زمانى که توجیه نیکویى براى گفتارش مى یابى ، از گمان بد دورى کن ! امام ششم علیه السلام فرمودند: آنگاه که مومن برادر دینى خود را متهم سازد، ایمان در قلب او چون نمک در آب ، حل مى شود. این نکته را هم باید متوجه باشیم که : بر مسلمان لازم است کارهایى که باعث بدبینى دیگران مى شود؛ انجام ندهد تا دیگران به این خطا دچار نگردند مثلا؛ از جاهاى تهمت انگیز و یا رفتارها و گفتارهاى که موجب بد گمانى دیگران مى شود؛ دورى جوید؛ چنانچه رسول گرامى اسلام (ص ) به مسلمانان مى فرماید: از جاهاى تهمت انگیز بپرهیزید. و على علیه السلام مى فرماید: کسیکه خود را در معرض تهمت و بدگمانى قرار دهد؛ حق ندارد کسى را که به او بدگمان شده است سرزنش کند.
یادآورى بسیار لازم
با اینکه در شریعت اسلام بدبینى و بدگمانى حرام است و پیامبر(ص ) مى فرماید: خداوند تجاوز به جان و مال عرض به مسلمان و بدگمانى به او را حرام کرده است ونیز قرآن مجید مسلمانان را از بدگمانى باز مى دارد و با اینکه در این آیین به مومنان سفارش شده به یکدیگر خوشبین باشند؛ اما پوشیده نیست که انسان نباید در اثر خوشباورى خود و مردم مسلمان را در خطر بیندازد؛ بنابراین در مواردى که درستى افراد قطعى و حتمى نیست با اینکه وظیفه داریم با آنان نیکوکار باشیم ، اما نباید از احتیاط و محکم کارى دست برداریم و خود را دچار خطر و نگرانى کنیم و باید بدانید اسلام ، همانگونه که پیروان را از بدبینى و سوءظن بازمیدارد، نیز سفارش مى کند خائنى را که خیانتش روشن است ، در کارها و اموال امین ندانند و چیزى به عنوان امانت به او نسپارند. رسول گرامى اسلام (ص )فرمودند: تو نباید کسى را که امین دانستى متهم کنى و یا کسى را که خائن است و آزموده اى ، امین بدانى ! ونیز نباید عیبجویى بیجا را با انتقاد صحیح اشتباه گرفت . عیبجویى بیجا همان همان تجسس نام دارد که قرآن پیروان خود را از آن بازداشته اما انتقاد صحیح عبارتست از گوشزد کردن و یاد آورى نمودن دیگران به کارهاى ناپسند که دارند. انتقاد به این معنا براى جامعه که خواهان پیشرفت است لازم است . البته انتقاد باید تنها به منظور اصلاح جامعه صورت پذیرد تا سود بخشد و نباید از روى غرض و ابراز دشمنى باشد.
- ۹۳/۰۷/۲۴