یا وتر الموتور

دانستن حق ماست...

یا وتر الموتور

دانستن حق ماست...

یا وتر الموتور

السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الوِتْرَ المَوْتُورِ سلام بر تو اى خون خدا و فرزند خون او سلام بر تو اى یگانه دوران
امام حسین(ع) «مؤتور» است (خون بر زمین مانده) و فرزند رشیدش حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه نیز «الموتور بابیه وجده» یعنی صاحب خون و خونخواه پدر و نیاکان بزرگوارش.

***
سراپا اگر زرد پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی ، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم
اگر خون دل بود ، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است ، آورده ایم
اگر داغ شرط است ، ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم !
اگر خنجر دوستان ، گرده ایم !
گواهی بخواهید ، اینک گواه :
همین زخمهایی که نشمرده ایم !
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم

.
.

پیوندهای روزانه

انتظار بهار و باران

دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۳۱ ب.ظ

 

   ( یا صاحب الزّمان ادرکنا )

  

                مبحث انتظار، سابقه اى به قدمت تاریخ آفرینش انسان دارد.

                از آن زمان که فرشتگان الهى به امر خدا در برابر حضرت آدم(علیه السلام)سر به سجده فرود آوردند،( [1] ) بحث انتظار قائم موعودى از سلاله پیامبر خاتم حضرت محمد بن عبداللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)مورد تأمّل قرار گرفت.( [2] )

                از آن زمان که حضرت نوح(علیه السلام) پس از نهصد سال اقامت در میان قوم و فراخواندن آنان به دین خدا، ناامید گشت و براى نابودى کافران دعا نمود،( [3] ) چشم انتظارى او آغاز گشت.

                او اگر چه تا آمدن طوفان و نابود شدن کافران زمان خودش بیش از پنجاه سال انتظار نکشید،( [4] ) امّا انتظار چند هزار ساله او، براى غلبه کامل دین خدا و ریشه کن گشتن همگانى کافران تا زمان ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)، ادامه خواهد یافت.

                از آن زمان که حضرت ابراهیم(علیه السلام) پایه هاى کعبه را بالا برد و دعا کرد تا خداوند سر زمین مکّه را جایگاه امنیّت و ایمان قرار دهد،( [5] )انتظارِ روزى در دلش جاگرفته بود که فرزندى از نسل او و از سلاله آخرین پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در همین دیار و در کنار همین خانه، تکیه بر همین پایه ها خواهد داد و نداى توحید را به گوش همه جهانیان باز خواهد خواند.( [6] )

                از آن زمان که حضرت لوط(علیه السلام) در برابر فاسدان هوس پرستى که عزّت و احترام میهمانان عرشى و خاندان با ارزش او را مورد تهدید قرار داده بودند، آرزوى داشتن قوّت و تکیه گاهى استوار کرد، اندیشه انتظار قائم در روح و جانش جارى بود.

                لوط گفت:

       «کاش براى مقابله با شما قدرتى داشتم یا به تکیه گاهى استوار پناه مى جستم.»( [7] )

                امام صادق(علیه السلام) فرمود:

       «حضرت لوط این سخن را نگفت مگر به عنوان تمنّاى دسترسى به قدرت قائم ما(علیه السلام) ، و آن تکیه گاه استوار چیزى نبود جز استوارى و توانایى یاران او! زیرا هر یک از آنان داراى قدرت چهل مرد و قلبش قوى تر از قطعه هاى فولاد است. آنان اگر بر کوههاى آهنین گذرند، آن را از بیخ و بن بر آورند. و شمشیرهایشان در غلاف نیارامد، مگر اینکه خداى تعالى راضى شود.»( [8] )

                از آن زمان که حضرت موسى(علیه السلام) مردم را به مبارزه با فرعون فرا خواند و آنان را به یارى طلبیدن از خدا و شکیبایى تشویق کرد،( [9] )بارقه انتظار حضرت مهدى(علیه السلام)در جانش مى درخشید، و در آرزوى حاکمیت مطلق او بود که بشارت داد:

«همانا زمین از آن خداست و آن را به هر یک از بندگانش که بخواهد به ارث خواهد رساند، و فرجام نیکو براى تقوى پیشگان است.»( [10] )

                از آن زمان که حضرت عیسى(علیه السلام) با دلى سرشار از مهربانى و با جانى سوخته از عشق، مردم را به همدلى و همداستانى دعوت کرد و آیه هاى محبّت را در گوش جان آنان زمزمه کرد، تذکّر به انتظار را جزو آیین خویش قرار داد( [11] ) و زمانى که در برابر ناسپاسى و عداوت و ایمان ستیزى مردمى که به کشتن او برخاسته بودند به جوار قدس آسمانیان بالا رفت، انتظار تاریخى خود را براى فرود آمدن در کنار کعبه و نمازگزاردنِ به امامت مهدى(علیه السلام) و یارى کردن او را آغاز کرد.( [12] )

                پس از آن نیز، از زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) تا آخرین لحظات عمر امام حسن عسکرى(علیه السلام) هرگز امر انتظار فرج، مورد غفلت واقع نگشت و جلوه هاى گوناگون انتظار در ضمن صدها روایت از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و دهها روایت از امیرالمؤمنین(علیه السلام) و هر یک از امامان معصوم(علیهم السلام)، تجلّى یافت و در همه قرون گذشته نیز همین نور انتظار بود، که سینه به سینه از نسلى تا نسل دیگر، همواره آفاق جان و دل منتظران را در طى همه بحرانها و فتنه ها روشن داشته است.

                و اینک دوران ما، به عنوان حسّاس ترین بخش از دوران غیبتِ آخرین حجّت الهى، حضرت مهدى(علیه السلام)، تابناک ترین عصر انتظار به شمار مى رود.

                پر شکوه ترین و بى مانندترین قیام مردمى شیعه، به رهبرى سرخیل شیفتگان و منتظران حضرت مهدى(علیه السلام) و با فداکارى و جانبازى و خونفشانى میلیونها انسان پاکباخته راه انتظار ، در این دوران به ثمر نشسته، تا در قالب جهمورى اسلامى ایران، اسوه و الگویى براى همه جهانیان باشد و دنیا را به سمت انتظارِ حکومت جهانى امام زمان(علیه السلام)سوق دهد.

                در آن روزگاران که در این مملکت;

                هر نوع آزادى تبلیغ مى شد جز «آزادى اندیشه دینى»!

                هر نوع سخنى آزاد بود جز سخن از «رهبرى مذهبى»!

                هر کالایى خریدار داشت جز «قرآن»!

                هر حرکتى مجاز بود جز حرکت در راه «اسلام ناب»!

                در آن روزگار که «اسلام» را تسلیم در برابر سلطه حاکم!

                «قرآن» را کتابى متبرّک براى عروسى ها و عزاها!

                «ولایت» را اقامه مراسمى سرگرم کننده در ولادت ها و شهادت هاى ائمه(علیهم السلام) !

و «انتظار» را سکوتى ذلیلانه و نشستنى عافیت طلبانه! مى خواستند، امام راحل برخاست و مردم را با انگیزه «چشم انتظارىِ خورشید» به سمت روشنایى ها هدایت کرد و مردم شیعه چشم انتظار که اینک «اسلام» را به عنوان «برنامه زندگى»،

                                «قرآن» را به عنوان «کتاب قانون»،

                                «ولایت» را به عنوان «رهبرى مبتنى بر وحى»،

                                و «انتظار» را به عنوان «حرکتى پرشور و پر امید» به سمت هدفهاى آسمانى پذیرفته بودند تحت رهبریهاى امام، با ایمان به پیروزى قطعى و نافرجام نماندن قیام، علیه طاغوت و استکبار شوریدند و با پیروزى شکوهمند انقلاب اسلامى، راه پرافتخار استقلال و رهایى و عزّت را به سایر ملّت هاى حرمان کشیده و در بند دنیا نشان دادند.

                اینک نیز در پایان دومین دهه این انقلاب همه جانبه، «همان امّت» به رهبرى فرزند برومند «همان امام» (قدس اللّه نفسه) براى آشناتر کردن سرگشتگان دنیاى مادّیت با انتظار حقیقى و فتح آفاق تازه ترى از آرمانهاى موعود، با ایمانى راسخ و با عزمى استوار، همچنان نستوهانه و بى تردید در راهند.

                واحد تحقیقات مسجد مقدّس جمکران، در آستانه سالگرد میلاد منجى عالم بشریّت حضرت مهدى(علیه السلام)، حاصل تلاشى مختصر در زمینه بازشناسى انتظار را خدمت همه شیفتگان و منتظران امام زمان(علیه السلام)تقدیم مى دارد.

                به این امید که این خدمت ناچیز، در آستان مقدّس آن امام بزرگوار مورد قبول و عنایت قرار گیرد و به دعاى حضرتش، خداوند چشمان منتظران را به دیدن جمال نورانیش فروغ و روشنى بخشد.

                «یا ایّها العزیز مسّنا و اهلنا الضّرّ و جئنا ببضاعة مزجاة فأوف لنا الکیل و تصدّق علینا إنّ اللّه یجزى المتصدقین.»( [13] )

 

والسلام


  

انتظار ... انتظار مهدى (علیه السلام) 

انتظار: دیده به راه دوختن است،

                لحظه شمارى کردن براى دیدار کسى یا انجام واقعه اى است،

                به امید کسى یا چیزى ماندن است،

                چشم داشتن و توقّع کارى یا حادثه اى است،

                نگران شخص عزیزى یا امر مهمّى بودن است.

انتظار: امیدوارى، چشم به راهى، آمادگى، نگرانى، چشم داشت و درنگ است.( [14] )

امّا انتظار مهدى(علیه السلام) : همه این ها و فراتر از این هاست.

انتظار مهدى(علیه السلام): ایمان به «غیب» اقرار به «ولایت» و باورداشت حق حاکمیت «قرآن» است.

                عصاره «یقین»، چکیده «تقوى» و خلاصه «عمل صالح» است.

                عشق به «زیبایى ها»، التزام به «خوبى ها» و شوق به «کمالات» است.

                «تلاش» براى «یافتن»، «مقاومت» براى «رسیدن» و «جهاد» براى «ساختن» است.

انتظار مهدى(علیه السلام) : روایت «اشتیاق»، حدیث «جستجو» و قصّه «وصل» است.

انتظار مهدى(علیه السلام) : اقتداى به او، بیعت با او، و سرسپارى به فرمان اوست. رمز پایدارى، سرّ استقامت و راز جانبازى در راه اوست.

انتظار مهدى(علیه السلام) : «عامل رشد»، «پشتوانه مقاومت» و «ضامن پیروزى» پیروان امامت است.

انتظار مهدى(علیه السلام) : سنگربانى «عقیده»، مرزبانى «اندیشه» و مبارزه در راه پاسدارى از «فرهنگ اسلام و ولایت» است.

انتظار مهدى(علیه السلام) : انتظار روز ظهور اوست و انتظار روز ظهور او، انتظار غلبه اسلام و قرآن است و انتظار غلبه اسلام و قرآن، انتظار تحقق وعده هاى خداوند است.

  

( دین بر پایه انتظار ) 

                انتظار امام زمان(علیه السلام) از چنان عظمتى بر خوردار است که در برخى روایات، نه در ردیف فروع دین بلکه در شمار اصول و قواعد اساسى دین قرار گرفته است.

                انتظار در کنار شهادت به توحید (شهادة أن لا اله اِلاّ اللّه) و ایمان به پیامبر (و أنَّ محمّداً عبده و رسوله) و اعتراف به قرآن (تقرّ بماجاء من عنداللّه) و اقرار به ولایت (والولایة لنا اهل البیت) چه مفهومى جز اصل اساسى بودن آن دارد؟

                دین اسلام بدون «انتظار قائم(علیه السلام)» ناقص مى ماند، چنانکه اگر «ولایت على(علیه السلام) » نمى بود ناقص مانده بود. پس همچنانکه اعلام ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) باعث تکمیل دین و اتمام نعمت الهى و رضایت خدا نسبت به اسلام بود، انتظار مهدى(علیه السلام) نیز موجب کمال دین و تمام نعمت و رضاى خداوند است.

                خداوند «دین بى ولایت» را نمى پذیرد چنانکه «ولایت بى انتظار» را نمى پذیرد و این خود به این معناست که خداوند «دین بى انتظار» را نمى پذیرد و همین است که امام صادق(علیه السلام)همه آن اصول را تحت این عنوان مى فرماید که:

       «اَلا اخبرکم بما لایقبل اللّه عزّوجلّ من العباد عملاً اِلاّ به».( [15] )

       «آیا شما را خبر ندهم از آنچه که خداوند بدون آن هیچ عملى را از بندگانش نمى پذیرد؟»

                و امام باقر(علیه السلام) از مضمونى شبیه به آنچه ذکر شد عنوانى روشن تر و رساتر ذکر مى فرماید:

             «الدّین الّذى یقبل اللّه فیه العمل.»

             «دینى که خداوند بر اساس آن عمل بندگانش را مى پذیرد.»( [16] )

                در این حدیث شریف که در غیبت نعمانى و امالى شیخ طوسى و اصول کافى با مختصر اختلافى نقل شده و با وجوه مختلفه آن در کتاب ارزشمند بحارالأنوار نیز آمده است، اصولى دیگر چون برائت از دشمنان اهلبیت و تسلیم بودن در برابر فرمان امامان(علیهم السلام) و پرهیزگارى و سخت کوشى در راه دین و ثبات و طمأنینه نیز ذکر شده است.

                و از مجموع آن نکاتى چند در خور تأمّل است:

                1 ـ انتظار یکى از پایه هاى اساسى دینِ مورد قبول خداوند را تشکیل مى دهد.

                2 ـ قرار گرفتن انتظار حضرت مهدى(علیه السلام) در کنار شهادت به توحید و نبوّت و ولایت، حاکى از شدّت اهمیّت و اعتبار آن در نزد خداوند است.

                3 ـ خداوند بر اساس مجموعه اصول مذکور است که اعمال بندگانش را مى پذیرد، بنابراین اگر نقصى از ناحیه هر یک از اصول پیش آید مقتضى براى قبولى اعمال حاصل نخواهد گشت، و بر اساس همین نکته است که مى توان گفت: «هیچ عملى را از بنده غیر منتظِر نمى پذیرند.»

                4 ـ آمدن دو اصل پرهیزکارى و سخت کوشى (ورع و اجتهاد) همردیف با انتظار قائم(علیه السلام)علاوه بر تصریح به جدایى ناپذیر بودن «انتظار و ورع» و نیز «انتظار و اجتهاد»، به کامل نبودن دین بدون آندو نیز، دلالت دارد; همچنانکه به عدم قبول انتظار بدون آندو اشاره دارد.

                5 ـ در پایان حدیث این عبارت آمده است:

             «إنّ لنا دولةً یجیئ اللّه بها اذا شاء.»

             «ما را دولتى هست که هر زمان خدا بخواهد آن را پدیدار خواهد ساخت.»( [17] )

                این عبارت را مى توان «حکمت انتظار» دانست، یعنى از آنرو که دولت پایدار و جهانى اهلبیت(علیهم السلام)روزى به دست امام زمان(علیه السلام) و به اراده خدا عملى خواهد گشت و در آن همه اهداف پیامبران(علیهم السلام)تعالیم قرآن و اهلبیت تحقق خواهد، یافت شایسته است که مسلمان موحّد چشم انتظار آن باشد و این انتظار از اصول اساسى دینش به شمار آید.

(چشم انتظار باران) 

                امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه هاى متعددى سخن از انحرافات و نابسامانى هاى پیش از ظهور پیامبر به میان مى آورد و اوضاع اجتماعى دوران جاهلیت را به بیان هاى مختلفى متذکر مى شود.

                از آن جمله مى فرماید:

       «خداوند یکتا بنده و پیامبر خویش حضرت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) را هنگامى فرستاد که نشانه هاى هدایت به کهنگى گرائیده و جاده هاى دین محو و نابود شده بود. او حق را آشکار ساخت و مردم را نصیحت نمود و آنها را به سوى کمال هدایت کرد و به میانه روى و عدالت فرمان داد.»( [18] )

       «خداوند در زمانى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را مبعوث ساخت که نه نشانه اى از دین برپا، و نه چراغ هدایتى روشن، و نه طریق حقّى آشکار بود!»( [19] )

       «هنگامى او را به رسالت برگزید که با زمان پیامبران پیشین فاصله زیادى ایجاد شده بود، جهانیان از انجام عمل نیک دورى گزیده و منحرف گشته، و ملتها به جهالت و گمراهى گراییده بودند.»( [20] )

       «وى را در آن هنگام که ملت هاى جهان به خواب طولانى فرو رفته بودند و تار و پود حقایق از هم گسسته بود، براى هدایت انسانها فرستاد.»( [21] )

       «آن زمان که فتنه و فساد جهان را فراگرفته بود. کارهاى خلاف در میان مردم منتشر، و آتش جنگ زبانه مى کشید، دنیا بى نور و پر از مکر و فریب گشته بود. برگهاى درخت زندگى به زردى گراییده، از ثمره زندگى خبرى نبود، آب حیات انسانى به اعماق زمین فرو رفته، منارهاى هدایت مندرس گشته و پرچمهاى هلاکت و بدبختى آشکار شده بود، دنیا با چهره اى زشت به اهلش مى نگریست و در برابر جویندگانش عبوس و گرفته جلوه مى کرد. میوه درختِ آن، فتنه و طعامش مردار بود. در درون، وحشت و اضطراب و در برون، شمشیر حکومت مى کرد.»( [22] )

       «ناگهان طلوع کننده اى طالع گشت، درخشنده اى درخشید، آشکار شونده اى آشکار گردید. آنچه از جاده حق منحرف گشته بود به راه راست بازگشت، خداوند گروهى را به گروهى دیگر تبدیل کرد و روزگارى را به روزگارى دیگر دگرگون ساخت. و ما همانند کسانى که در خشکسالى، چشم انتظار بارانند، در انتظار این دگرگونیها بودیم.»( [23] )

                به راستى در آن «شب سیاه ستم»، در آن «ظلمت دامن گستر جهل»، در آن «ضلالت مطلق» چه چیزى جز «امید طلوع سپیده» مى تواند حق باوران را به استقامت وا دارد؟

                چه چیزى جز «انتظار درخشش خورشید» مى تواند ریشه ایمان را در دلها زنده نگهدارد؟

                به راستى در آن «پاییز زندگى»، چه چیزى جز چشم به راه بهارِ ماندن، مى تواند شوق جوانه زدن، اشتیاق روییدن، و آرزوى ثمردادن را، در دلِ بذرِ نهفته در خاک، زنده بدارد؟

                چه زیباست تعبیر خیال انگیز و حکمت آمیز چشم انتظار باران بودن، در خشکسال! خصوصاً براى کسانى که در آخرالزمان زندگى مى کنند! زیرا این دوران را به دوران جاهلیت تشبیه کرده اند، چنانکه ظهور صاحب الزمان(علیه السلام) را با بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) همانند دانسته اند.

                پس اگر خشکسالى تکرار شود چه چاره اى هست جز به چشم انتظار باران بودن؟! در «خشکسالى» عاطفه ها، در «قحطى» محبت و مهربانى، در «تنگدستى» آسمان ایمان و «بى نوایى» زمین عمل، در «عطش» دشت هاى احساس و «بى آبى» چاههاى وجدان، در «سوزش» کامهاى تشنه عدل و انصاف، و در «تفتیدگى» جگرهاى سوخته به آتش ظلم و گناه، چه باید کرد، جز «انتظار باران» کشیدن؟!

                خوشا روزى که ناگهان طلوع کننده اى طالع گردد، درخشنده اى بدرخشد، آشکار شونده اى آشکار شود و آنچه از جاده حق منحرف گشته به راه راست بازگردد.

                خداوند گروهى را به گروهى دیگر تبدیل کند و روزگارى را به روزگارى دیگر دگرگون سازد و ما همانند کسانى که در خشکسالى، چشم انتظار بارانند، در انتظار این دگرگونى ها بوده باشیم.

                راستى آیا مى شود وقتى قحطسالى به پایان مى رسد و بارش باران رحمت پروردگار آغاز مى شود ما از گروه منتظران باشیم؟!

                آیا مى شود وقتى حضرت مهدى(علیه السلام)مى آید، با جانى سوخته از اشتیاق، منتظرانه به استقبالش برویم؟!


  

(در انتظار روح نماز)  

                در روایتى از امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده است:

       «کسى که در انتظار اقامه نماز به سر برد در طى زمان انتظارش، در حال نماز محسوب مى شود».( [24] )

                و به همین مقدار اکتفا ننمود بلکه در جاى دیگر فرمود:

       «کسى که منتظر وقت نماز بماند بعد از اداى نمازش در زمره زیارت کنندگان خداى عزوجل به شمار مى آید.»( [25] )

                اقامه نماز اگر چه ستون دین است، امّا همه دین نیست. نماز با همه اهمیّتى که دارد تنها بخشى از تعالیم انسان ساز اسلام و تنها یکى از راه هاى اصلى، قرب به خداوند است. نماز در کنار روزه و حج و جهاد و خمس و زکات و سایر احکام نورانى قرآن، تنها یکى از فروع دین به شمار مى رود و اهمیّتش هرگز بالاتر از اصول دین نیست.

                حال اگر قرار باشد به فرموده مولاى متقیان، که کلامش برگرفته از کلام پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و ریشه دار در سخن خداى عزّوجلّ است، ارزش انتظار یک مؤمن براى برگزار شدن نماز جماعت و یا حتى رسیدن وقت، براى اداى نمازِ خودش در حدّى باشد که نفس زدنهایش را قرائت و ذکر نماز، و نشستنش را قیام و رکوع و سجود نماز بشمارند و او را در حال انجام نماز محسوب دارند، باید دید منتظران قیام دینِ مجسّد و عدالت موعود، حضرت مهدى(علیه السلام) را در چه مقام و منزلتى مى بینند؟

                باید دید آنها که منتظر اقامه تمامیّت دین و پیاده شدن همه تعالیم حیاتبخش اسلام هستند در نزد خدا و امینان او چه جایگاهى دارند؟

                راستى اگر قرار باشد کسى که در انتظار داخل شدن وقت نماز بسر برده و شوق «ایستادن در برابر معبود» او را چشم به راه «اذان» قرار داده است بعد از نماز در شمار دیدار کنندگان خدا (زوّار اللّه)  قرار گیرد، کسى که در انتظار فرار رسیدن وقت «ظهور روح نماز و عبادت» بسر برده است، کسى که اشتیاق «سر نهادن همه جهانیان به اطاعت معبود» او را چشم به راه قیام مهدى(علیه السلام) قرار داده است، در شمار چه طائفه اى ازمقرّبین خداوند است؟!

                بیهوده نیست که جایگاه منتظر را جایگاه شهید بخون غلطیده در پیش روى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)دانسته اند. چه مقامى از این بالاتر مى توان تصور کرد؟ شهید که شهادتش درى به سوى بهشت است بى هیچ وصف دیگرى، از خاصّان اولیاء است. او با شهادت خود به مقامى دست مى یابد که «لیس فوقه برّ» بالاتر از آن فضیلتى نیست.

                امّا تنها این مقام در خور منتظِر نیست، مقام او مقام شهیدى است که زیر پرچم پیامبر و در رکاب پیامبر جنگیده و در برابر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)آخرین مرحله ایمان و جانبازى و ایثارش را به نمایش گذاشته و در پیشگاه او به خاک و خون طپیده است.

                زیباتر اینکه منتظِر نماز مى نشیند و چشم انتظار وقت نماز یا برپایى نماز جماعت مى ماند، امّا منتظِر قیام حضرت مهدى(علیه السلام) که نماز مجسم، حج و جهاد مجسم، بلکه قرآن مجسّم و دین مجسّم است، در انتظار اقامه نماز و حج و جهاد و ... و در انتظار احیاى قرآن و دین بر مى خیزد، مى کوشد و مى خروشد.

                و چقدر فاصله است بین اجر نشستگان و برخاستگان!

                چقدر دور است فاصله بین مقام منتظران قاعد و قائم!

  

( تلاشى هدفمند )

                «احب الاعمال الى اللّه عزّوجلّ انتظار الفرج.»( [26] )

«رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین(علیه السلام)»   

                گرچه به ظاهر در ترجمه این حدیث شریف، فرقى بین دو تعبیر، «الى اللّه» و «عنداللّه» نیست، یعنى در هر دو صورت مى توان آن را «در نزد خدا» معنا کرد; لکن بعید نیست واژه اوّل ـ الى ـ که در اصل به معناى «سوى و جهت و طرف» استعمال مى شود، در اینجا نیز حاکى از عنایتى خاصّ باشد که با حکمت و دقّتى که در فرمایش معصومین(علیهم السلام)نهفته است، مى تواند نشاندهنده حرکتى با سمت و سویى الهى باشد.

                به عبارت دیگر وقتى پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) که لسان صدق خداوندى است و امیرالمؤمنین(علیه السلام)که امیر بیان است به جاى «احب الاعمال عنداللّه» عبارت «احب الاعمال الى اللّه» را در مورد انتظار به کار مى گیرند، گویا به حرکت آفرینى انتظار نظر دارند، گویا بر آن هستند که انتظار را به عنوان عامل پویایى و رشد «الى اللّه» و پشتوانه حرکت به سوى خدا معرّفى نمایند.

                پس «انتظار فرج» کار است، حرکت است، تلاشى هدفمند است و با بى هدفى و سکون و تن آسایى سازگارى ندارد.

                دیگر اینکه در انتظار چون حرکت و عملى در راستاى اراده خداوند و در جهت عملى شدن وعده هاى او صورت مى گیرد، محبوب خداست.

                و دیگر اینکه چون انتظار در تحقّق احکام الهى و آرمانهاى توحیدى نقشى تعیین کننده تر از سایر اعمال دارد، بیشتر از آنها مورد محبّت خداست.



                [1] ـ «وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئکَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ ... » (سوره بقره، آیه 34.)

                [2] ـ «انّما اَمَرهم بالسجود لآدم لما أَودعَ صلبة مِن ارواح حجج اللّه تعالى ذکره». (کمال الدین، ج 1، ص 13).

                [3] ـ «رَبِّ لاتَذَرْ عَلَى الاَْرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً.»

                (سوره نوح، آیه 26).

                [4] ـ کمال الدین، ج 1، ص 134.

                [5] ـ سوره بقره، آیه 126.

                [6] ـ «والقائم(علیه السلام) یومئذ بمکة قد أسند ظَهرَه الى البیت الحرام مستجیراً به فینادى ... و من حاجّنى فى ابراهیم فأنا اولى الناس بابراهیم(علیه السلام)و ...» (کمال الدین، ج 1، ص 54 و 55).

                [7] ـ «قَالَ لَوْ أَنَّ لِى بِکُمْ قُوَّةً أَوْ ءَاوِى إِلَى رُکْنِ شَدِید.»

                (سوره هود، آیه 80 ).

                [8] ـ کمال الدین، ج 2، ص 673، و نیز المحجة فیما نزل فى قائم الحجّة، ص 106.

                [9] ـ «قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُواْ بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا.»

                (سوره اعراف، آیه 128).

                (موسى در جواب تهدیدهاى فرعونیان به قوم خویش گفت: از خدا یارى بجویید و شکیبا باشید.)

                [10] ـ «إنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشآءُ مِنْ عِبادِه والْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.»

                (سوره اعراف، آیه 128.)

                در تفسیر و تأویل این آیه به قیام جهانى حضرت مهدى(علیه السلام)، روایاتى در کافى و کتب تفاسیر وارد شده است، به المحجّة فیما نزل فى قائم الحجّة، ص73 مراجعه شود.

                [11] ـ «از کسانى که گفتند ما مسیحى هستیم پیمان گرفتیم، امّا آنان بخشى از تذکّرات دین خود را از یاد بردند.»

                (سوره مائده، آیه 14).

                «امام صادق(علیه السلام) فرمود: بزودى آن بخش فراموش شده را به یاد مى آورند و گروهى از آنان با حضرت قائم(علیه السلام) قیام خواهند کرد.»

                (المحجّة فیما نزل فى قائم الحجّة، ص 63، به نقل از کافى، ج5، ص 352).

                [12] ـ «یا عیسى! أرفعک اِلىَّ ثم اهبطک فى آخرالزمان ... لتصّلى معهم.»

                (کمال الدین، ج 1، ص 160 و 163).

                [13] ـ سوره یوسف، آیه 88 .

                [14] ـ با مراجعه به کتابهاى معتبر لغت، همچون: لسان العرب، مجمع البحرین، مفردات راغب المنجد، دهخدا، معین و ... .

                [15] ـ بحار، ج 52، ص 140 بنقل از غیبت نعمانى.

                [16] ـ امالى طوسى، ج 1، ص 182 و نیز بحار، ج 66، ص 3.

                [17] ـ مدرک پیشین.

                [18] ـ نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 195.

                [19] ـ مدرک پیشین، خطبه 196.

                [20] ـ مدرک پیشین، خطبه 94.

                [21] ـ مدرک پیشین، خطبه 158.

                [22] ـ مدرک پیشین، خطبه 89 .

                [23] ـ مدرک پیشین خطبه 152.

                [24] ـ بحارالأنوار، ج 7، ص 255 به نقل از تفسیر مجمع البیان.

                [25] ـ بحارالأنوار، ج 10، باب 7، ص 113، به نقل از خصال صدوق.

                [26] ـ بحارالأنوار، ج 52، ص 133، باب 22.

( حماسه انتظار  

پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«افضل اعمال امّتى انتظار الفرج.»( [1] )

برترین کارهاى امت من انتظار فرج است.

و فرمود:

«انتظار الفرج عبادة.»( [2] )

انتظار فرج عبادت است.

و فرمود:

«افضل العبادة انتظار الفرج.»( [3] )

والاترین عبادت، انتظار فرج است.

 

و فرمود:

«افضل جهاد امّتى انتظار الفرج.»( [4] )

بالاترین جهاد امت من، انتظار فرج است.

                در میان همه خلایق، امّتى والاتر از امّت حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)نمى توان یافت، و چون چنین است اعمال امت پیامبر والاتر از اعمال همه امّت هاست.

                در میان چنین اعمال والایى از امّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)والاتر از «انتظار فرج» نمى توان یافت، چون «انتظار فرج» انتظار «قدرت اسلام و توحید» است. انتظار «حاکمیّت وحى و ولایت» است، انتظار اجراى حدود الهى و احکام قرآنى است.

                از دیگر سو، «انتظار فرج» عمل است، کار و تلاش و تکاپو است و چه عملى از مقدمه سازى براى قدرتمند گشتن اسلام و توحید و به حاکمیت رسیدن وحى و ولایت و اجرا شدن حدود الهى و احکام قرآنى، مقدّس تر و پسندیده تر و با فضیلت تر است؟

                در کلام نورانى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به همین بسنده نمى شود که «انتظار فرج»، والاترین عمل از والاترین امّت به شمار رود. بلکه بالاترین درجه از با ارزش ترین عمل مؤمنین یعنى «عبادت» که نمایش خالصانه اطاعت و بندگى خداست، به آن اختصاص مى یابد.

                «انتظار فرج»، عبادت است زیرا جلوه اى زیبا از گردنگزارى به فرمان خدا و گردنفرازى در برابر طاغوتان است و قصد قربت مى طلبد. و بالاترین عبادت است چون رنگ گرفته از ایمانى راستین به خدا و پیامبر و رستاخیز، و برخاسته از باورى پویا به امامت و ولایت و حق حاکمیت قرآن، و مستلزم ایثار و استقامت و فداکارى است.

                و به این نیز اکتفا نمى شود بلکه «انتظار فرج» نه تنها جهاد، بلکه بالاترین جهاد امت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)محسوب مى شود. جهاد که خود شورانگیزترین و سرنوشت سازترین حرکت عبادى مؤمنان است، درجاتى دارد و برترین این درجات در کلام نورانى امین وحى به «انتظار فرج» اختصاص یافته است.

                راستى این چه شکوه شگرفى است که در «انتظار فرج» نهفته و آن چه حماسه و شور شعورى است که چنین منزلتى شگفت به «انتظار فرج» بخشیده است؟!

 

 

 

 

( انتظار و شهادت ) 

«المنتظر لأمرنا کالمتشحّط بدمه فى سبیل اللّه.»( [5] )

                تشبیه در هر زبانى از یک نوع قاعده منطقى عام پیروى مى کند که تکیه بر استدلال و خِرد دارد، و تابع ذوقیّات محض و هنر مطلق نیست.

                تشبیه نوعى تصرّف ذوقى است امّا با قانونمندى عقلى، نوعى کاربرد هنرى است امّا با شیوه اى خِردپذیر.

                اگر اشک را به شبنم، و گونه هاى طفلى یتیم را به گلبرگ تشبیه مى کنند، اولى از جهت زلالیّت و طهارت و دیگرى از باب لطافت و زیبایى است.

                اگر دلاوران را به کوه، و فریاد بلندشان را به رعد همانند مى کنند، اولى از نظر صلابت و پایمردى، و دیگرى از حیث مهابت و خروشندگى است.

                اینجا نیز اگر منتظران ظهور، به در خون طپیدگان راه خدا تشبیه شده اند، همه مى پذیرند که باید نوعى یکسانى و همانندى بى نشان برقرار باشد. امّا از چه جهتى؟

                آیا مى توان پذیرفت که در این روایت نورانى، تنها وجه تشبیه بین منتظِر و سردار بخون طپیده راه خدا، در اجر و پاداش قیامت است؟

                متأسّفانه مقدّمه بسیارى تحریفات در اسلام مقدّس، اکتفا به تحلیل هاى ساده اندیشانه عوام پرور و دریافت و القاى مضامین خنثى و غیر مسئولیت آور از بخشى تعالیم حیاتى و انسانساز اسلام است.

                امرى که باعث شده است تا به عنوان مثال، یکى از ناب ترین تعالیم مبارزاتى اسلام یعنى «تقیّه» در چنبره سیاست دغل پیشه گان، تا حدّ گوشه نشینى و بى تفاوتى و تا مرز تسلیم و کرنشى ذلیلانه در برابر نیروى مسلّط باطل سقوط کند. و یا توکّل که یکى از عالى ترین جلوه هاى عرفان انسانهایى مؤمن و مدیر و سختکوش است، به یکى از ابزارهاى خمودى و سستى تن پرورانِ مؤمن نما، تبدیل شود.

                با توجّه به این مقدّمه، اگر در این حدیث حماسه ساز، تنها به اجر و ارزش منتظران اشاره شده و نسبت به فهم انتظار سخنى به میان نیامده باشد، در حقیقت راه تحریفى دیگر بر منحرفین گشوده گشته است.

                در این صورت آنان که انتظار را دست روى دست نهادن و در خانه نشستن و دیده به در دوختن مى شمارند و آنها که انتظار را تسلیم به وضعیّت انحراف آلوده موجود و امیدوار بودن به وضعیّت ایده آل در آینده مى دانند، چه مانع ورادعى دارند که اجر شهید به خون طپیده راه خدا را، براى منتظرانى از این قبیل اثبات کنند؟

                براستى در این صورت بحث هماهنگى و همخوانى کلیه تعالیم اسلامى را چگونه مى توان تفسیر کرد؟

                اینکه کلیه احکام و فرامین اسلام مجموعه اى هماهنگ و نظام گرفته را تشکیل مى دهد و در هر زمینه اى نوعى قانونمندى واحد بر آن حکومت دارد، نشان مى دهد که عظمت اجر و پاداش جز به تناسب میزان دشوارى عمل و کثرت رنج در راه خدا نیست. نمى شود قبول کرد کسى که به همه تعلقاتش پشت کرده، از همه لذتها و خوشى ها دست شسته و شب و روزش را در مجاهدت و جانبازى به سر آورده، با آنکس که هر جور خواسته زندگى کرده، و هر چه دلش مایل بوده خورده و پوشیده، و هر گونه که توانسته به لذت بردن و کامرانى پرداخته، اجرى برابر داشته باشد.

                این است که باید پذیرفت که این فرمایش پر ارزش امام معصوم(علیه السلام)، بیش از آنکه در صدد بیان عظمت اجر و پاداش منتظران در روز قیامت باشد، به کیفیت انتظار نظر دارد.

                انتظار را نوعى مبارزه مى شمارد و سختى هاى راه پرنشیب و فراز انتظار را خاطرنشان مى سازد.

                منتظِر را تلاشگرى نستوه مى داند که در برابر هر انحرافى مى ایستد و باالهام از شیوه و آیین امام و مقتداى مورد انتظار خویش در راه اصلاح خود و جامعه اش به جهاد و مقاومت مى پردازد و آنقدر مى کوشد تا شایستگى همانندى و همنوایى با مجاهدان فى سبیل اللّه را بیابد و عاقبت در این مسیر به چنان اوجى دست مى یازد که مثیل و نظیر شهیدان بخون خفته راه خدا گردد. و این است مفهوم انتظار!


 

 

 

( بالِ پرواز ) 

                سایه نشینان ابر «اهل زمین» اند. آنان که پاى بر خاک دارند و فراتر از خاک را تجربه نکرده اند، همانهایند که تا ابر هست از دیدار خورشید محرومند، تا ابر هست از تابش مستقیم آفتاب محرومند.( [6] )

                امّا آنها که بالى یا مجالى براى پرواز دارند، اگر خود پرواز کنند یا بر بال پرنده اى نشسته، دل از خاک برکنده و چند صدمترى فراتر از خاک را مشاهده کنند، به آسانى خود را در معرض نگاه مستقیم خورشید مى بینند و گرماى آفتاب را بر رگ و پوست خویش لمس مى نمایند.

                بلکه اگر اهل پرواز و دل برکندن از خاک هم نباشند، همینکه پایى براى صعود داشته باشند و از گستره عادىِ زندگىِ زمینى فراتر روند، چه بسا هنوز به قله کوه نرسیده، ابرها را زیرپاى خویش ببینند و جمال دلا راى خورشید را، بر بالاى سر خود نظاره کنند.

                منتظرانِ حضرت مهدى(علیه السلام)، آن خورشید همیشه فروزان منظومه هستى، چنین حالى دارند. تا آن زمان که دلبستگان به خورد و خواب و خانه و خلوتِ خویشند از دیدار محرومند، اگر چه خود را از منتظران بدانند و براى رسیدن روزى آفتابى، در پى بر طرف شدن ابرهاى تیره غیبت، لحظه شمارى کنند.

                امّا آنگاه که پاى در راه خویشتن سازى و دیگرسازى مى نهند و صخره هاى سخت حوادث و ابتلاءات دوران غیبت را یکى پس از دیگرى در مى نوردند، دیرى نمى پاید که به قله اى آفتاب گرفته دست مى یابند و جلالت بیمثال خورشید عالم افروز زاده زهرا را به تماشا مى نشینند.

                لکن خوشا به حال آنان که عرفان و سوز و مجاهدت شان، بال پروازشان است و دنیاى حقیر و متاع قلیل، دل آسمانى شان را هرگز تسخیر نمى کند. راستى آنان در آن اوج فراتر از اینهمه ابرى که فضاى زندگى ما را پوشانده است، چه مى بینند؟!


 

 

 

(انتظار بهار و باران !) 

                شناخت شخص مورد انتظار و آگاهى نسبت به ویژگى ها و عملکردهاى او، در کیفیت انتظار مؤثر است. همین که منتظر بداند در انتظار کیست و پس از به سر آمدن انتظار با چگونه انسانى روبرو خواهد شد و در چه اقداماتى با او همراه خواهد بود، در نحوه آمادگى او و آماده سازى محیط او تأثیرگذار است.

                همینکه منتظر بداند مولاى منتظرش «بنده راستین خدا»( [7] ) و «خلیفه حقیقى او» و «حجّت واقعى» اوست و جز او را نمى پرستد و جز بر طبق اراده او حکم نمى کند و مردم را جز به سوى او فرا نمى خواند کافیست تا مرام و سکوت منتظِر را سمت و سویى خدایى ببخشد.

                همینکه بداند او «شریک قرآن» و «احیاگر قرآن» است، کافى است تا هیچگاه قرآن را مهجور قرار ندهد و از انس با آیات و مضامین شریفه آن بى نصیب نماند.

                همینکه بداند او «حیاتبخش سنّت هاى الهى» و «عامل بى چون و چراى سنن پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)» است، کافى است تا هرگز سنّت هاى خدا و پیامبر را به فراموشى نسپارد و سریره و سیرت خود را جز مبناى چنین سنّتهایى سامان نبخشد.

                همینکه بداند او «دروازه هدایت» و «راه بى انحراف» و «نورخاموشى ناپذیر» و «راهنماى به سوى خدا» است، کافى است تا هرگز تن به ضلالت و ظلمت گمراهى ندهد و زیر پرچم داعیان دروغین به راههاى شیطانى کشیده نشود.

                همینکه بداند او «حافظ اسرار الهى» و «گنجینه علوم پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)» و «ابراز کننده حکمتها» و «تجسم کتاب خدا» و «مظهر دانشهاى فرو ریزنده پروردگار» است، کافى است تا در جهالت ننشیند و بردیده بصیرت خویش حجابى را نبندد.

                همینکه بداند او «قیام کننده به عدالت» و «از بین برنده ستم و تجاوز» و «درهم کوبنده کاخ عزّت مستکبرین» است کافى است تا در مقابل بى عدالتى ها بى تفاوت نماند و روحیه ستم ستیزى را همواره در خود زنده نگه دارد.

                همینکه بداند او «سرپرست و دوستدار مؤمنان» و «عزت دهنده اولیاء» و «احیاگر اهل دین» و «ذخیره شده براى کرامت بخشیدن به دوستان خدا»ست، کافى است تا هرگز در حق هیچ مؤمنى بى حرمتى روا ندارد، و به حقوق شان تجاوز نکند و در دفاع از آنان کوتاهى نورزد.

                همینکه بداند او «پرچم هدایت» و «کشتى نجات» و «خورشید شب شکن» و «روشنى بخش تاریکى ها» و «روشن سازنده حق و حقیقت ها»ست، کافى است تا در فتنه هاى پیاپى روزگار غیبت راه را گم نکند، در موج خیز حادثه جان نبازد، تسلیم شب نشود، در تاریکى نماند و باطل را به جاى حق نپذیرد.

                                مگر مى شود در انتظار «بهار امّت» بود و تسلیم یأس پاییز شد؟!

                                مگر مى شود در انتظار «سرسبزى روزگاران» بود و در فصل برگ ریزان از پا نشست؟!

                                مگر مى شود در انتظار «باران و رحمت بى منتهاى الهى» بود و از تشنگى جان داد؟!

                                مگر مى شود در انتظار «چشمه زندگى» بود و مرگ ذلّت بار را پذیرفت؟!

هرگز .... !

 

 

 

( در جستجوى فضیلتها ) 

                آنان که در تاریخ براساس وحى یا الهام یا نگرشى اصلاح طلبانه دم از مدینه فاضله اى زده اند، شاید خود نیز به وضوح مى دانسته اند که تحقق چنان مدینه اى حداقل در شرایط موجود جامعه و وضعیت حاکم برتوده هاى آن روزگاران اگر ناممکن نباشد، حداقل بسیار دور از دسترس است. با اینهمه از هیچ تلاشى در تبیین دیدگاه خود نسبت به چنین مطلوبى فروگذار نکرده و از هیچ وسیله اى در ایجاد شوق مردمان نسبت به آن غافل نبوده و از تحمّل هیچ رنجى در سوق دادن جامعه به سمت تحقق آن آرمانها شانه خالى نکرده اند. بلکه برعکس همه این رنج و تلاش را در برابر انگیزش و خیزش و حرکت مردم در این راستا ـ هر چند مختصر و نافرجام ـ مقدّس شمرده به جان خریده اند.

                اینجاست که رهبران اسلامى از شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)تا هر یک از معصومین(علیهم السلام)به انگیزه بیدارسازى نیروى خداجویى و کمال طلبى انسان و واداشتن او به حرکت در راه خدا و ایجاد پویایى و تلاش در او، به خاطر آماده سازى زمینه هاى مساعد جهت اجراى اراده خدا در همه هستى، همواره از دورانى سخن گفته اند که نقطه اوج این بیدارى و سرفرازى است، و آخرین مرحله کمال انسان مؤمن به خدا، و آخرین فصل کتاب خلیفة اللّهى در روى زمین، و آخرین برگ از صحیفه تقدیر خداوندى در رشد خداگونگى انسان است.

                و بدینگونه است که سخن گفتن از پیامدهاى ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)و دستاوردهاى قیام جهانى او، به نوعى سخن از انتظار گفتن و بیان حال منتظران نمودن است.

                اگر فرموده اند:

«در دوران پس از ظهور در هیچ جاى زمین غیر خدا پرستش نمى شود، بندگى خدا عالمگیر مى گردد و تمام دین و مرامنامه زندگى عالمیان از آن خدا خواهد بود.»( [8] )

                و اگر فرموده اند:

«خدا به وسیله امام زمان(علیه السلام) تمام زمین را از هر ستمى تطهیر خواهد کرد و آن را از هرگونه بى عدالتى منزّه خواهد ساخت و او در میان مردم میزان عدالت برپا مى دارد و در پناه حکومت او هیچ کس به دیگرى ظلم نمى کند.»( [9] )

                و اگر فرموده اند:

«خدا به دست حضرت مهدى(علیه السلام)، هر گردن فرازِ معاندى را به خاک مذلّت مى نشاند و هر شیطان مستکبرى را به هلاکت مى رساند.»( [10] )

                و اگر فرموده اند:

«در زمان حضرت مهدى(علیه السلام)، همگى شما به زیور حکمت و دانش آراسته مى شوید، تا جایى که هرزنى در خانه خویش برطبق کتاب خداى تعالى و سنّت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) حکم مى کند.»( [11] )

                و اگر فرموده اند:

«آنگاه که قائم آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) قیام کند، دوستى و صمیمیّت در بین مردم ایجاد مى شود. به حدّى که هر دوستى مبلغ مورد نیاز خود را از کسیه دوستش بر مى دارد و او ممانعت نمى کند.»( [12] )

                و اگر فرموده اند:

«قائم ما که قیام نماید، آسمان با نزول بارانش و زمین با رویاندن گیاهانش، زمین را غرق نعمت خواهند ساخت و کینه و بدخواهى از دلهاى بندگان خدا رخت بر خواهد بست.»( [13] )

                و اگر فرموده اند:

«در دوران حکومت مهدى(علیه السلام)، بندگان خدا در روى زمین به معصیت و نافرمانى او نمى پردازند.»( [14] )

                و اگر فرموده اند : ...

                همه اینها بشارتهایى است که در ضمن تبیین ویژگى هاى دوران پس از ظهور، بیانگر آرمانها و ایده آل هاى پیشوایان دین در تحقق جامعه اى مبتنى بر وحى و ولایت است.

                این نویدهاى امید آفرین نشان مى دهند که پیامبر بزرگوار اسلام و امامان معصوم(علیهم السلام) در پس آنهمه رنج و تلاش و شکیبایى و مبارزه خویش، از مردم چه مى خواسته اند و در جستجوى چه موقعیت هایى بوده اند.

                مگر نه این است که مهدى(علیه السلام) تحقق بخش اهداف همه انبیاء و اولیاى الهى و عمل کننده همه خواسته ها و وعده هاى خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)است. پس منتظران مهدى(علیه السلام) نیز هر چه توان دارند در همین راستا به کار مى گیرند.

                «حاکمیت توحید در گیتى»، «جهانى شدن آیین بندگى خدا»، «غلبه دین اسلام»، «پاکسازى دنیا از ستم و بى عدالتى»، «برپایى میزان عدالت»، «زبونى مستکبران و نابودى شیطان صفتان»، «فراگیر شدن حکمت و دانش دینى»، «برادرى و یکرنگى عمومى»، «رحمت همگانى و برطرف شدن کینه ها»، «دورى از گناه و معصیت» و دهها عنوان دیگر که در صدها حدیث مشابه آنچه قبلاً ذکر شد، عناوینى نیستند که فقط در دوران پس از ظهور مطلوبیّت و محبوبیّت داشته باشند و یا فقط امام زمان(علیه السلام)در صدد عملى ساختن آنها بوده باشد، اینها همگى گمشده هاى یک جامعه آرمانگراى تشکیل شده بر اساس «توحید» و «رسالت» و «امامت» است و یک منتظر واقعى، جستجوگر همین گمشده هاست.

                یک منتظر و یا حتى مجموعه منتظران اگر چه قادر به ساختن چنین جامعه اى نباشند که نیستند، هرگز از این ایده ها و نویدها صرفنظر نمى کنند و آسوده خاطر نسبت به هر چه در جامعه مى گذرد بى تفاوت نمى مانند، بلکه همواره چشم به همین هدفها مى دوزند و از هر چه در توان دارند نسبت به سوق دادن خود و خانواده و جامعه عصر غیبت به سمت این ایده آلها مایه مى گذارند. نسبت به دور شدن خود یا جامعه از این معیارها حساسیّت به خرج مى دهند و در برابر انحرافات بر مى آشوبند و سوز و شورى را که لازمه انتظار حقیقى است فداى مصلحت جویى ها و عافیت طلبى ها نمى کنند.

 

 

 

 

( درجات انتظار )

روزه داران واقعى چگونه اند؟               شب زنده داران سحرخیزى که به نیّت قرب الهى دست از خوردن و آشامیدن و بسیارى لذّت هاى حلال دیگر کشیده اند، بندگان با اخلاصى که زبان و چشم و گوش و دست و حتّى دلشان را در محدوده فرمان خداى تعالى از هر چه ناخوشایند اوست باز داشته اند، ایمان آوردگان صادقى که یاد محرومان مجال کامرانى را از آنان گرفته و ذکر قیامت فرصت گناه و نافرمانى را از ایشان سلب کرده است، از طلوع فجر تا غروب خورشید چه حالى دارند؟ حال منتظران نیز همانگونه است! آنان در پیشگاه خدا چه اجرى دارند؟ پاداش منتظران نیز همانند اجر آنان است!( [15] )

 

همنشینان امام زمان(علیه السلام) چگونه اند؟            سعادتمندانى که توفیق دیدار یافته اند، امتحان شدگانى که لیاقت همنشینى با امام خویش را به اثبات رسانده اند، یاران با وفایى که به خاطر اوج ایمان و تقوى و ولایت شان شرافت حضور در خیمه قائم(علیه السلام)را پیدا کرده اند، در کنار مولا و مراد خویش چه حالى دارند؟ حالِ منتظران نیز همانگونه است!

                آنان چه آدابى را مراعات مى کنند؟ در نشست و برخاست ها و در سکوت و سخن گفتن هاى شان چه مراقبت هایى دارند؟

                آداب و سلوک منتظران نیز همانند آداب و سلوک آنان است!( [16] )

 

 

جنگاوران رکاب مهدى(علیه السلام) چگونه اند؟            رزم آوران خدا جویى که به عنوان جنود الهى برگزیده شده اند، جهادگران پیروزى که پس از عمرى مجاهده با شیطان و هوس در زمره یاوران سپاه ایزدى امام قائم(علیه السلام) در آمده اند، پیکارجویان افتخار آفرینى که شمشیر برکف در رکاب امام نور بر صف ظلمت زدگان سپاه شرک و کفر و ستم تاخته اند، در زیر پرچم سردار لشکر توحید چه حالى دارند؟ حال منتظران نیز همانگونه است!

                حرکت و حمله و جنگ و جهادشان به فرمان امام مجاهدین چگونه است؟ تلاش و مبارزه منتظران نیز همانند تلاش و مبارزه آنان است( [17] )!

 

شاهدان شهید سپاه رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)چگونه اند؟   به خاک افتادگان مجروحى که در دفاع از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)تا پاى جان جنگیده اند، به خون غلطیده گانى که براى خدا و به عشق رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) از همه چیز و همه کس دست شسته و در آخرین لحظات حیات، چشم انتظار نگاه عطوفت و دست نوازش او، دیده به میانه میدان دوخته اند، مرغان شکسته بال و خونین پرى که سر بر دامان پیامبر رحمت نهاده و با امداد از لبخند رضایت او، اجازه پرواز به باغ عطرآگین ملکوت یافته اند، چه حالى دارند؟ حال منتظران نیز همانگونه است!

                ارزش آنان در تاریخ، اهمیّت آنان در بقاى دین، اعتبار آنان در نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و اجر و مقام آنان در نزد خدا چقدر است؟ ارزش و اهمیّت و اعتبار و اجر و مقام منتظران نیز همانند ارزش و اهمیت و اعتبار و اجر و مقام آنان است!( [18] )

                و اینگونه احادیث، خود بالاترین گواه بر میزان درجات منتظران است. درجاتى که از همسانى با درجات روزه داران شروع مى شود و تا بى نهایت ادامه مى یابد. بى نهایتى که تنها «عنداللّه» تحقق مى یابد، فقط در نزد خدا عملى مى شود.

                                                «اَحْیاءٌ عند ربّهم یُرزَقُونَ».( [19] )

                اگر چه در نگاهى عمیق تر همه درجات منتظرین در محدوده بى نهایت ها و خارج از حیطه درک و فهم ماست. زیرا در اولین درجه آنان نیز که مقام روزه داران است، خدا فرمود:

                                                «الصوم لى و أنا اجزى به.»( [20] )

  


 

 

 

(ویژگیهاى منتظرین)

شناخت امامت و امام :

                چشم انتظارى جز بر پایه شناخت میسّر نیست. ابتدا باید رهبرى مبتنى بر وحى و عصمت را شناخت و به لزوم آن معتقد بود تا بتوان خود را براى استقرار و پذیرش آن آماده ساخت . چنانکه ابتدا باید نسبت به رهبر معصوم و امام منصوب از طرف خدا و پیامبر، معرفت پیدا کرد تا بتوان در دوران غیبتش به امید زمان ظهورش به اطاعتش برخواست . و بدینگونه است که امام باقر(علیه السلام)این ویژگى را قبل از انتظار بیان مى فرماید:

       «العارف منکم هذا الأمر المنتظر له ........... کمن جاهد.»( [21] )

       «از میان شما هرکس که این امر را بشناسد و در انتظار آن باشد، بمنزله جهادگران است.»

                و نیز از این روست که امام سجاد(علیه السلام) اعتقاد به امامت را پیش از انتظار بیان مى دارد:

       «اِنّ اهلَ زمان غیبته القائلون بامامته، المنتظرون لظهوره، فضل اهل کل زمان»( [22] )

       «همانا مردم دوران غیبت امام زمان(علیه السلام)که به امامت و پیشوائى او معتقد باشند و در انتظار ظهورش بسر برند، برتر از مردم هردوران دیگرند.»

 

پرهیزکارى :

                معیار و اساس کرامت در اسلام چیزى جز پرهیزکارى و دورى از گناه نیست.( [23] )

                پس اگر قرار باشد انتظار فرج و دیده به راه حاکمیت اسلام و قرآن دوختن، فضیلت و کرامت مؤمنین به شمار آید، هرگز خارج از مدار تقوى نمى تواند باشد. اجر و مقام منتظران اگر همپایه جهادگران در رکاب پیامبر(صلى الله علیه وآله)و شهیدان بخون فتاده در برابر او قرار مى گیرد، به یقین چنین درجه و پاداشى جز در سایه جهاد با نفس و پیروزى بر شیطان درون و پرهیز از گناه و معصیت دست یافتنى نیست.

                دامن آلودگانِ به خباثت گناه، اگر درفراق یار به ظاهر، خون از دیده ببارند بازهم در شمار منتظرین نیستند.

                آشنایان با لذّتهاى شیطانى و کامرانى هاى نفسانى، اگر در هجر یار عمرى را ناله برآورند بازهم به ساحت یزدانى انتظار راه نمى یابند.

                و بدین خاطر است که امام صادق(علیه السلام) دورى از گناه را همراه و همدوش انتظار شمرده است:

                                                «اجتناب المحارم و انتظار الفرج.»( [24] )

                و در جاى دیگر انتظار و پرهیزکارى را در کنار هم، شرط یارى امام زمان(علیه السلام) قرار داده است:

«من سرّ أن یکون من اصحاب القائم فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر.»( [25] )

             «هرکس شادمان مى شود به اینکه از یاوران حضرت قائم(علیه السلام) باشد، پس انتظار بورزد و بر اساس تقوى و خوش خلقى رفتار نماید، در حالیکه منتظر است.»

                قابل دقت است که نفرموده «پرهیزکار باشد»، بلکه فرموده «براساس پرهیزکارى عمل کند».

                پرهیزکاران منتظر اهل فرار از صحنه هاى عمل و مسئولیّت نیستند. به بهانه پرهیزکارى راکد و ساکن نمى نشینند، بلکه پرسوز و پرتوان مسئولیّت مى پذیرند و به میدان کار و فعالیّت هاى اجتماعى قدم مى نهند، امّا همواره مواظب و مراقبند که مبادا در دام گناه گرفتار آیند یا قدم در محدوده گناه و نارضایتى خداوند نهند.

 

اخلاق شایسته:

                منتظران امام زمان(علیه السلام) که اورا مظهر کامل اخلاق ربّانى و آئینه تمام نماى آداب الهى مى دانند، چگونه ممکن است اخلاقى زشت و آدابى ناپسند داشته باشند؟ آنان که امام منتظر خویش را همچون جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)تکمیل کننده مکرمت هاى اخلاقى مى شمارند و ظهور حکومت او را استمرار بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در اوج بخشیدن به فضیلت هاى معنوى به شمار مى آورند، چگونه است سریره و سیرتى رذیلانه داشته باشند؟

                در حدیثى که اندکى پیشتر درباره همدوشى و همراهى انتظار و ورع ذکر شد، خوش خلقى نیز به عنوان عاملى تعیین کننده در کسب افتخار یاورى قائم(علیه السلام) به شمار آمده بود .

       «آن کس که مى خواهد در زمره اصحاب حضرت مهدى(علیه السلام) در آید باید که منتظر باشد و در عین منتظر بودن، بر اساس ورع عمل نماید و داراى خُلق و خوئى پسندیده و نیکو باشد.»( [26] )

                و نیز در همین مورد است کلام دیگر آن بزرگوار که معاشرت نیکو و برخورد خوب با همسایگان را از ویژگیهاى منتظران مى شمارد:

«و انتظار الفرج بالصبر و حسن الصحبه و حسن الجوار.»( [27] )

 

نیکو کارى :

                امام باقر(علیه السلام) مى فرماید:

«المنتظر له المتحسب فیه الخیر.»

       «کسى که دیده به راه اوست، نیکوکارى خویش را به حساب او نهد.»( [28] )

                چه مقارنت زیبایى بین این دو صفت وجود دارد! انتظار و نیکوکارى به حساب منتظَر!

                آنکس که منتظر واقعى امام زمان(علیه السلام)است هم از او رنگ مى گیرد و هم خود را فانى در او مى بیند! اگر به نیکوئى و نیکوکارى رو مى کند، به اقتضاى انتظارش رو مى کند و اگر عمل خیر و کار شایسته اى از او سر مى زند، آن را از خودش نمى بیند، بلکه خودش را هم نمى بیند و هرچه خیرات در وجودش هست به سرچشمه نسبت مى دهد.

 

فرمان پذیرى :

                امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«طوبى لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فى غیبته و المطیعین له فى الظهوره»( [29] )

       «خوشا به حال شیعیان قائم ما(علیه السلام) ! که در دوران غیبت او چشم انتظار ظهورش و در دوران ظهورش سرنهاده به فرمانش هستند.»

                «انتظار در غیبت» و «اطاعت در ظهور» وصف دو گروه متمایز جدا از یکدیگر نیست، بلکه هر دو صفت، بیانگر چگونگى وضع و حال یک گروه است.

                اطاعت کنندگان امام در ظهور، همانهایند که در غیبت انتظار کشندگان او بودند و چشم انتظاران امام در غیبت، همانانند که در ظهور مطیع فرمانهاى اویند.

                اصلا براى شیعیان حقیقى، فرقى بین غیبت و ظهور امام زمان(علیه السلام)نیست. آنها حتى در غیبت هم خود را در حضور مى بینند. فرمانپذیرى آنان به گونه اى است که هر لحظه غیبت براى شان به منزله مقدمه ظهور است. آنگونه زندگى مى کنند که هرزمان امام شان ظاهر گشت، آنان را گوش به فرمان ببیند و تا پاى جان آماده اطاعت بیابد.

 

قوّت عقل و اندیشه و فزونى درک و دانش :

                امام زین العابدین(علیه السلام) در بیان علّت برترى مردمان زمان غیبت، نسبت به مردم سایر دورانها مى فرماید:

       «لاَنّ الله تعالى ذکرُه اعطاهم من العقول و الأفهام و المعرفة ماصارت به الغیبة بمنزلة المشاهدة.»( [30] )

       «زیرا خداى تعالى آنقدر از عقل و اندیشه و دانش به آنان بخشیده که غیبت در نظر آنان به منزله مشاهده و حضور درآمده است.»

                در این ویژگى چهار نکته قابل تأمل وجود دارد:

                یکى اینکه این امتیاز به همه مردم در عصر غیبت داده نشده بلکه اختصاص به شیعیان حضرت مهدى(علیه السلام) و منتظران او دارد، چنانکه امام سجّاد(علیه السلام)تصریح مى فرماید:

«القائلون بامامته المنتظرون الظهوره.»( [31] )

                دیگر اینکه این قوّت و فزونى عقل و دانش، وابسته به عطاى خداوند است. فیض و رحمت اوست که چنین قدرت و رشدى را در اندیشه و فهمِ مردم ایجاد مى کند. بنابراین باید پذیرفت که آنچه خارج از دایره فیض و عطاى الهى است عقل و معرفت به شمار نمى آید. اگرچه بیگانگان آنرا جزو افتخارات فلسفه و علم خود به حساب آورند. ویا حداقل باید قبول کرد که عقل و دانش شیعیان تعریفى متمایز از تعریف علم و خرد مادیگرانه اغیار، و محدوده اى به مراتب فراتر از آن دارد.

                سوّمین نکته اینکه عطاى الهى هرگز به معنى اشراقى معجزه آسا و بدور از اسباب نیست و هیچ منافاتى با سعى و تلاش شیعیان منتظر در راه کسب معارف و تقویّت بنیانهاى خود ندارد. بلکه برعکس انگیزه ها کوششِ بیشتر و پویایى عمیق تر در این راه را تقویت مى نماید، زیرا عطاى الهى همچون باران رحمتى است که اگر بر زمین شخم زده و آماده، و بر بذرهاى پاشیده و آفت نزده نازل گردید ثمربخش و حیات آفرین و پربرکت و اعجاب انگیز است.

                چهارمین نکته اینکه ثمره چنین قدرت و رشدى در عقل و دانش منتظران، یکسان دیدن غیبت و ظهور، و برخورد همگون بانهانى و پیدائى امام زمان(علیه السلام) است، که این خود سر فصل بحثى گسترده پیرامون کیفیت مسئولیت پذیرى و انجام وظایف آنان به شمار مى آید و مجالى وسیع تر مى طلبد.

 

ولایت و برائت:

                دوستِ دوست، دوست است و دشمنِ دوست ، دشمن.

                دوستِ دشمن، دشمن است و دشمنِ دشمن، دوست.

                این قانون اگر چه قانونى مطلق نیست غالبیت دارد.

                با اینهمه ولایت و دوستى نسبت به دوستان و موالیان امام زمان(علیه السلام) و عداوت و دشمنى نسبت به دشمنان و مخالفان او یک تکلیف است و از ویژگى هاى شیعیان و منتظران او به شمار مى رود.

                یک شیعه منتظر باید دوست مولایش را دوست بدارد، اگر چه دوست خودش به حساب نیاید.

                و باید از دشمنِ امامش بیزارى جوید، اگر چه دشمن خودش محسوب نگردد.

                یک منتظر حقیقى باید با بیگانه ترین اشخاص احساس دوستى کند، آنجا که او را در خط امام خود سر نهاده به فرمان او مى بیند. و باید از آشناترین کسان حتى از پدر و برادر خویش دورى جوید و احساس تنفر نماید، آن زمان که او را در ستیز با امام خود و پیوسته با مخالفان او مى یابد.

                که اگر چنین شد افتخار رفاقت با پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)را درک مى کند. چنانکه خود آن بزرگوار فرمود:

       «طوبى لمن ادرک قائم اهل بیتى و هو یأتمّ به فى غیبته قبل قیامه و یتولىّ اولیائه و یعادى أعدائه ذاک من رفقائى و ذوى مودّتى و اکرم أمّتى على یوم القیامه.»( [32] )

       «خوشا به حال آنکس که قائم اهل بیت مرا درک نماید، در حالیکه قبل از قیام او در زمان غیبتش پیرو او بوده و دوستانش را دوست داشته و با دشمنانش به دشمنى برخاسته باشد. چنین شخصى از رفیقان و همراهان من و مورد محبت و مودت من است و روز قیامت در زمره گرامى ترین افراد امت من محشور مى شود.»

 

اخلاص:

                اخلاص، کمال توحید است، رمز قبولى طاعات است، وجه مشترک همه عبادات است، راز در امان ماندن از وساوس شیطان است، کلید نجات است، راه رهایى از زندان نفس و دام شیطان و عذاب قیامت است، اخلاص خلاصه دین است، روح انتظار است.

                آنان که منتظران واقعى امام زمان(علیه السلام) و شیفتگان صادق دیدار اویند، مخلصان حقیقى درگاه خداوندند. از همین روست که امام سجاد(علیه السلام)فرموده است:

«المنتظرون لظهوره ... اولئک المخلصون حقاً و شیعتنا صدقاً.»( [33] )

«آنان که منتظران ظهور او هستند ... مخلصان حقیقى و شیعیان راستین ما هستند.»

                بدون اخلاص نمى توان سختى هاى دوره غیبت را تحمّل کرد، نمى توان در مقابل فتنه هاى کمر شکن مقاومت کرد، نمى توان بر انتظار پافشارى کرد.

                امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«یخرج بعد غیبة و حیرة لایثبت فیها على دینه اِلاّ المخلُصون المباشرون لروح الیقین.»( [34] )

«حضرت مهدى(علیه السلام) پس از غیبت و حیرتى ظهور مى کند که در آن جز مخلصین و دارندگان یقین بر دین ثابت قدم نمى مانند.»

                به راستى اگر اخلاص نمى بود آنهمه جدّ و جهد و مبارزه و رویارویى با مرارت و محرومیت و مظلومیّت در راه انتظار، را به چه حسابى مى شد به جان پذیرفت؟

                امام جواد(علیه السلام) در کلامى طولانى وقتى سخن از انتظار به میان مى آورد، از «منتظران» ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)به تعبیر بلند و زیباى «مخلصین» یاد مى فرماید:

                                                                «فینتظر خروجه المخلصون».( [35] )

 

«صبر و استقامت» شبهه هاى تردید آفرین و مشکلات فراوان و فشارهاى گوناگونى که از سوى مخالفین اسلام و ولایت بر شیعیانِ چشم انتظار وارد مى آید و حیرت و بى پناهى آنان آنچنان طاقت فرسا و شکننده است که براى منحرف نشدن و ناامید نگشتن و از انتظار دست برنداشتن، استقامتى چون کوه و صبرى همچون صبر ایّوب بایسته است.

                لغزیدن و از راه منحرف شدن، مأیوس گشتن و از صف منتظرین بیرون رفتن، از مبارزه دست کشیدن و به خیل بى تفاوتان پیوستن، بر ظهور دیده فرو بستن و به روز مرّگى و نان به نرخ روز خوردن، سرنوشت محتوم غیر صابرین است.

                بى جهت نیست که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)مى فرماید:

«طوبى للصّابرین فى غیبته! طوبى للمقیمین فى محبّته!».( [36] )

«خوشا به حال صبر کنندگان در دوران غیبت مهدى(علیه السلام)! خوشا به حال پابرجایان در مقام محبت او!»

                و در جاى دیگر دست به دعا برداشت و عرض کرد:

پروردگارا برادرانم را به من بنمایان!

                یکى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) که در جمع حاضر بود گفت: آیا ما برادران شما نیستیم اى رسول خدا !؟

                آن حضرت فرمود:

نه! شما اصحاب من هستید. و برادران من قومى در آخر زمان هستند که به من ندیده ایمان آورند...

                و بعد چونانکه بخواهد سرّ اینهمه تکریم و تعظیم را بنمایاند از استقامت و صبرِ سختِ منتظران فرمود:

«لأحدهم أشدّ بقیّة على دینه من خارط القتاد فى اللّیلة الظّلماء أوکالقابض على جمرالغضا اولئک مصابیح الدجى.»( [37] )

سختى استقامت هر یک از آنان بر دین خود، بیشتر از سختى کسى است که در شبى ظلمانى بخواهد بوته خارى را با دست خود از خار بپیراید، یا کسى که بخواهد ذغال گداخته سوزانى را در مشت نگهدارد. آنان چراغهاى فروزان شبهاى ظلمانى اند.

 

تبلیغ و دعوت :

                تبلیغ پیام ولایت و دعوت به اطاعت خدا و پیامبر و امام، جلوه با شکوه انتظار منتظران است. آنکس که چشم انتظار دولت با شکوه امام زمان(علیه السلام)اسلام است و به آمیزه نورانى دنیا، در پناه حاکمیت قرآن و دین چشم دوخته است، هرگز این همه را براى نجات شخص خویش نمى طلبد و تنها به فکر سعادت و بهروزى خود نیست، بلکه به نجات و رهایى همه انسانها، همه مستضعفین، همه گمراهان مى اندیشد و به سعادت همه بندگان خدا دل بسته است. چنین کسى نه در دوران و نه در زمان ظهور نمى تواند نسبت به دعوت و تبلیغ دیگران بى تفاوت باشد.

                در دوره غیبت هر جا گمراهى را مى بیند و معصیت کارى را مشاهده مى کند مى سوزد و در راستاى هدایت او هر چه از دستش برآید انجام مى دهد. او نه تنها آلودگى و گمراهى مردم را تاب نمى آورد بلکه بر کم توجّهى آنان به ساحت مقدّس مولایش نیز آزرده خاطر و ناراحت مى شود:

                در دعاى ندبه مى خواند:

«عزیز عَلَىَّ أن أبکیک و یخذلک الورى.»

«مولاى من ... بر من دشوار است که بر تو بگریم امّا دیگران تو را وا نهند و در فراقت احساس تأثّر و اندوه نکنند.»

                منتظران امام زمان(علیه السلام) در دوره غیبت نه تنها از گروه بى تفاوت ها و گوشه نشین ها نیستند و بر رفتار گناه آلوده بندگان خدا و انحرافات جامعه خود بى خیال و بى احساس نمى گذرند، بلکه شب و روز در تلاش هدایت و دعوت دیگران به سر مى برند و در پیدا و پنهان به کار تبلیغ فرهنگ ولایت و انتظار به بى خبران و غفلت زدگان اشتغال دارند.

                امام سجاد(علیه السلام) مى فرماید:

«المنتظرون لظهوره ... الدعاة الى دین اللّه سراً و جهراً.»( [38] )

«منتظران ظهور مهدى(علیه السلام) ... در پیدا و پنهان دعوت کنندگان به دین خدایند.»

 

آمادگى و آماده سازى:

                اینکه زمان ظهور و پایان یافتن غیبت حضرت مهدى(علیه السلام) از امور غیبى شمرده شده، و اینکه خداوند امر فرج او را بناگهان در یک شب امضاء خواهد فرمود، و اینکه ما را در هر صبح و شام به انتظار فرج فرمان داده اند، همگى براى حفظ آمادگى همیشگى در جهت پاسخگویى به نداى یارى خواهىِ آن امام بزرگوار مى تواند باشد.

                شیعه اى که مى خواهد از جمله یاران امام خویش باشد، منتظرى که مى خواهد در زمره رزمندگان رکاب مولاى خود به حساب آید، رزمنده اى که مى خواهد، محض ورود فرمانده، دو شادوش او و پابپاى او در فتح همه کاخهاى ستم وافراختن پرچم اسلام بر فراز همه بامهاى جهان سهیم باشد، هرگز بدون آمادگى سر بر بستر استراحت نمى گذرد. چنین کسى حتّى اگر مى خوابد سلاح آماده خویش را در زیر متکّاى خود حفظ مى کند.

                                                (وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّة)( [39] )

                براى رویارویى با کافران و مستکبران هر چه توانایى دارید تجهیزات فراهم آورید و سلاح آماده کنید.

                چنین کسى نه فقط همواره خود را آماده نگه مى دارد بلکه دیگران را نیز براى آماده شدن بر مى انگیزاند.

                او نه فقط خود نیرومند و مسلّح است، بلکه دیگران را هم به نیرومند شدن و مسلّح گشتن ترغیب مى کند، زیرا خود این آماده سازى دیگران و نیرومند و مسلّح ساختن آنان نیز در راستاى یارى رساندن به مولاى غایب از نظر است، و منتظرِ یاور، همیشه آماده براى یارى است.

«وَ نُصْرَتى مُعَدَّةٌ لکم.»( [40] )

«یارى من آماده براى شماست.»


 



                [1] ـ الزام الناصب، ص 137 و بحارالأنوار، ج 52، ص 122.

                [2] ـ مدرک پیشین.

                [3] ـ نهج الفصاحة، ص 78، ینابیع المودة، ج 3، ص 169.

                [4] ـ تحف العقول، ص 33، بحارالأنوار، ج 51، ص 156.

                [5] ـ بحار، ج 52، ص 123.

                [6] ـ حضرت مهدى(علیه السلام) : «و امّا وَجهُ الانتفاع بى فى غیبتى فکالانتفاع بالشمس اذا غَیَّبَها عَنِ الابصار السحاب .»

                (کمال الدین، ج 2، ص 458)

                «کیفیت بهرهورى از من در دوران غیبتم همچون بهره بردن از خورشید است زمانى که ابرها آن را از دیدگان فرو پوشیده باشند.»

                [7] ـ کلیه تعابیر و عنوانهاى مذکور در این مقال، از دعاها و زیارات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) ، استخراج شده است.

                مانند: اللّهم اَصلِحْ عَبدک و خلیفتک ... (دعاى امام رضا(علیه السلام) )

                اللهم وَصلّ على ولیّک المُحیى سنّتک، القائم بأمرک، الداعى الیک، الدلیل علیک حجّتک على خلقک و خلیفتک فى أرضک و شاهدک على عبادک ... (صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانى).

                و زیارت آل یس و دعاى ندبه و دعاى روز جمعه و ...

                [8] ـ امام صادق(علیه السلام) کفایة الاثر، ص 240.

                [9] ـ امام رضا(علیه السلام) کفایة الاثر، ص 220.

                [10] ـ امام کاظم(علیه السلام) کفایة الاثر، ص 239.

                [11] ـ امام باقر(علیه السلام) بحارالأنوار، ج 52، ص 352.

                [12] ـ امام باقر(علیه السلام) اختصاص، ص 24.

                [13] ـ امیر المؤمنین امام على(علیه السلام)، بحارالأنوار، ج 10، ص104.

                [14] ـ بحارالأنوار، ج 52، ص 128 و منتخب الاثر، ص 497.

                [15] ـ «انّ المنتظر لهذا الامر له مثل اجر الصائم.»

                بحار، ج 75، ص 73.

                [16] ـ قال الصادق(علیه السلام) : من مات منکم و هو منتظره لهذا الامر کمن هو مع القائم فى فسطاطه ـ ثم مکث هنیئةً ـ ثم قال: بل کمن قارع معه بسیفه . ثم قال: لا و الله ، لیس الاّ کمن استشهد مع رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم). بحار الأنوار، ج 52، ص 126.

                [17] ـ مدرک پیشین و نیز منتخب الاثر، ص 495.

                [18] ـ مدرک پیشین و نیز منتخب الاثر، ص 498.

                [19] ـ سوره آل عمران، آیه 169.

                [20] ـ بحارالأنوار، ج 73، ص 12.

                [21] ـ بحارالأنوار، ج 6، ص 141.

                [22] ـ بحارالأنوار، ج 52، ص 122.

                [23] ـ ان اکرمکم عنداللّه اتقیکم. (پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) ).

                [24] ـ شیخ صدوق، خصال، ج 2، ص 79.

                [25] ـ بحارالأنوار، ج 52، ص 140.

                [26] ـ همان مدرک ، همان حدیث.

                [27] ـ بحارالأنوار، ج 87 ، ص 144 .

                [28] ـ بحارالأنوار، ج 65، ص 141.

                [29] ـ بحارالأنوار، ج 52، ص 150.

                [30] ـ بحارالأنوار،  ج 52،  ص 122.

                [31] ـ مدرک پیشین.

                [32] ـ بحارالانوار، جلد 51، صفحه 72.

                [33] ـ بحارالأنوار، ج 52، ص 122.

                [34] ـ کشف الغمّه، ج 3، ص 311 و اعلام الورى، ص 401.

                [35] ـ اعلام الورى، ص 409 و الزام الناصب، ص 68.

                [36] ـ الزام الناصب، ص 18، ینابیع المودة، ج 3، ص 101.

                [37] ـ بحار الأنوار، ج 52، ص 124 و الزام الناصب، ص 137.

                [38] ـ بحار، ج 52، ص 122.

                [39] ـ سوره انفال، آیه 60.

                [40] ـ فرازى از زیارت (آل یس).

گمشدگان منتظر

                پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در روایتى شگفت مى فرماید:

«بر خدا سزاوار است که اهل ضلالت را به بهشت وارد سازد؟»

«حقیقٌ على اللّه أنْ یُدخِلَ اَهلَ الضَّلالِ الجنّة.»( [1] )

ضلالت و بهشت ؟؟! آیا پذیرفتنى است؟

                این غرابت شاید در همان دوران هم همه را به شگفتى کشانده باشد. و شاید از همین روست که امیرالمؤمنین(علیه السلام) برادر و یار همیشگى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)سخن او را تبیین و تفسیر مى کند:

       «پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) با این تعبیر ایمان آوردگانى را قصد فرمود که در زمان فتنه بر پیروى از امام غائبِ خویش به پا خیزند، امامى که جایگاهش پنهان و وجود نازنینش پوشیده از همه دیدگان است.

       آنان به پیشوایى او اقرار دارند و به ریسمان ولایت او چنگ زده و چشم انتظار ظهور او هستند. یقین مىورزند، تردید ندارند، صابر و شکیبا، و تسلیم فرمانهاى او هستند.

       ضلالت آنها تنها به این معناست که نسبت به جایگاه امام شان و شناسایى شخص پیشواى شان گمشده به حساب مى آیند.»( [2] )

                پس این «گمشدگى» است نه «گمراهى»! و این «گمشدگى» ماست نه «گمشدگى امام»! این گمشدگى را به تعبیرى دیگر مى توان سرگشتگى نامید.

                و زیباست تعبیر مولا که فرمود:

                «در زمان فتنه به پیروى از امام بر مى خیزند.»( [3] )

                گمشده نمى نشیند، گمشده احساس آرامش نمى کند، گمشده از جستجوى راه دست نمى کشد، گمشده منتظِر در طلب امامش، در تکاپوى یافتن مولایش، سرگشته و سرگردان است.

                پس یکى از ویژگیهاى منتظرین را همین سرگشتگى و سرگردانى و احساس گمشدگى مى توان دانست.

  

(انتظار همیشگى) 

                انتظار، وقت نمى شناسد، صبح و شام نمى شناسد، گاه و بیگاه نمى شناسد. انتظار سوز شوقى است که به جان مى افتد، شعله عشقى است که در دل مى گیرد، تا جان به تن منتظران است و تا دلشان مى طپد، انتظارشان مى سوزاند و گرما مى بخشد.

                در خانه اند یا در کوچه و بازار، در بسترند یا در کشاکش کار، در تنهایى یا در اجتماع، در آسانى یا در سختى، در سلامت یا در مریضى، در وطن یا سفر، در هر زمان، در هر جا، و در هر حال، فکر و ذکر منتظران مشغول به یار مورد انتظار است. اصلاً بنده مؤمن خدا، در دوران غیبت امامش، لحظه اى را بى انتظار نمى گذراند:

«انّ احبّ الاعمال الى اللّه عزّوجلّ انتظار الفرج و مادام علیه العبد المؤمن.»

«محبوب ترین کارها در نزد خداى عزّوجلّ انتظار فرج است و بنده مؤمن همواره در حال انتظار به سر مى برد.»( [4] )

                و امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«انتظر الفرج صباحاً و مَساءً.»

«در هر صبح و شام منتظر فرج باش»!

                این فرمان امام به انتظار، از نگاهى دیگر نوعى خبردادن از نامعلومى زمان فرج است، به عبارت دیگر شاید مقصود این باشد که صبحگاهان منتظر فرج باش، زیرا چه بسا تا شامگاهان فرج فرا برسد; و شامگاهان منتظر فرج باش، زیرا چه بسا تا صبحگاه بعدى ظهور امضاء گردد.


( گنج انتظار ) 

                در بین قصه هاى کهن ایرانى، قصّه پیرمردى را مى خوانیم که وقتى مرگ خویش را نزدیک مى یابد، پسرانش را فرا مى خواند و سخن از گنجى بزرگ به میان مى آورد که در مزرعه مدفون است. او بدون آنکه مکان دقیق نهانى گنج را به آنان بگوید چشم از دنیا فرو مى بندد.

                فرزندان او در طلب گنج سرتاسر زمین مزرعه را مى کاوند و در پایان ناامید از پیدا کردن گنج، بر زمین زیر و رو شده و به خوبى شخم خورده، بذر مى پاشند. چند ماهى بعد، زمانى که انبوه چشم نوازِ گیاهانِ روییده از خاک خوب و آماده، به بار مى نشینند و محصولى سرشار و ثروتى فراوان به ارمغان مى آورند، راز گنج مزرعه گشوده مى شود و عاقبت اندیشى پیرمرد حکیم بر فرزندان آشکار مى گردد.

                انتظار را از آن رو که خود کندوکاوى جهادگرانه است و از آن جهت که حرکت و تلاش و مقاومت و صبر را به همراه دارد، مى توان به جستجوى بى امان فرزندان در طلب گنج موعودِ پیرمرد شبیه دانست. با این تفاوت که گنج موعود انتظار، خود نیز حقیقتى تردید ناپذیر است.

                انتظار دوران با شکوه امام زمان(علیه السلام) تنها بهانه اى براى حرکت پیگیر منتظران نیست، بلکه خود نیز براستى گنجى واقعى است، گنجى که پربهاتر از آن در سرتاسر آفرینش وجود ندارد.

                انتظار امام زمان(علیه السلام) یعنى انتظار خلاصه همه خوبیهاى خلقت.

                و انتظار دوران امام زمان(علیه السلام) یعنى انتظار عصاره همه تاریخِ سراسر نور و هدایت پیامبران.

                اگر انتظار کشیدى و به مقصود رسیدى، او را دیدى، کلام جانبخشش را شنیدى، دست عنایتش را برسرت احساس نمودى، در سایه حکومتش حکومت توحید و عدالت و انسانیت را تجربه کردى، و در دوران خلافتش، خلیفة اللّهىِ انسان را مجسّم یافتى، کامیاب خواهى بود.

                 و اگر انتظار کشیدى و به مقصود نرسیدى، او را ندیده مُردى، و طعم عدالت موعود را نچشیده وعده حق را اجابت کردى، باز هم کامیاب خواهى بود; زیرا انتظار فرج خود از بالاترین مصادیق فرج و گشایش است.

                                                «انتظار الفرج من اعظم الفرج»( [5] )

 

( روبه روى یار ) 

                دو نفر که به هم پشت کرده اند هر چه پیشتر بروند و هر چه بیشتر زمان بگذرد از هم دورتر مى شوند. حال اگر یک نفر ایستاد یا برگشت براى به هم رسیدن آن دو کافى نیست، مگر آنکه وقتى برگشت آنقدر سریع حرکت کند که بتواند راه رفته خویش و مسافت طى شده توسط دیگرى را جبران کند.

                امّا اگر هر دو رو به هم برگشتند دیرى نمى پاید که دوباره به هم مى رسند.

                بیایید تا مواظب باشیم پشت به یارِ موعود نکنیم و در راهى خلاف راه او حرکت ننماییم.

                بیایید مراقب باشیم که اگر خود از او روى گردانده ایم لااقل آنقدر به فساد و تباهى کشیده نشویم که او هم از ما روى بگرداند.

                امّا ـ اگر خدا نکند ـ روزى چنین نیز شد، مبادا که ناامید شویم، مبادا که غفلتمان ادامه پیدا کند! بیایید در آن حال هم باز به سوى او برگردیم و از همه قواى خود از همه استعدادهاى خود، از همه بود و نبود و دار و ندار خود، مایه بگذاریم و از هر کس و از هر وسیله ممکن مدد بگیریم و فاصله فراق را جبران کنیم.

                اصلاً بیایید کارى کنیم که همیشه رو به او داشته باشیم، کارى کنیم که هرگز او روى از ما نتابد و ما از او روى نتابیم.

                آخر مگر نه این است که در یکى از همین فرداها او خواهد آمد و ما را به یارى خواهد طلبید؟ اگر رو به او نداشته باشیم، اگر از او فاصله گرفته باشیم، اگر صدایش را نشنویم، یا اگر اینهمه دورى معنوى ما را در جبهه مخالفین او قرار داده باشد، چه باید بکنیم؟ چگونه باید سیاه روزى و نگون بختى خود ساخته را، جبران کنیم؟

                در آنروز درد و داغ و حسرت مان چه سودى مى بخشد و ابراز باور و ایمان مان چه نفعى دارد؟

                «امام صادق(علیه السلام) درباره آیه:

             (یَوْمَ یَأْتِى بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لایَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِى إِیمانِهَا خَیْراً.)( [6] )

                فرمود:

«الآیات هم الأئمة و الآیة المنتظر القائم(علیه السلام)فیومئذ لاینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت به قبل قیامه بالسیف، و إن آمنت بمن تقدّمه من آبائه(علیهم السلام).»( [7] )

             «روزى که برخى آیات پروردگارت ظاهر گردد، کسى که از قبل ایمان نیاورده است یا در ایمان خود خوبى و خیراتى بدست نیاورده باشد، ایمان آوردنش سود نمى بخشد. آیات همان أئمه(علیهم السلام) هستند و آیه مورد انتظار، حضرت قائم(علیه السلام) است. پس در آنروز کسى که قبل از ظهور با شمشیر به او ایمان نیاورده باشد، ایمان آوردنش نفعى نمى رساند، اگر چه به همه امامان پیش از او ایمان داشته باشد.»

 

( انتظار و دعا ) 

                دعا کردن خواستنى ساده نیست، طلب نمودنى معمولى نیست، بلکه ایمان به خدا و قدرت مطلق اوست، باور داشت سبب سازى و سبب سوزى اوست، جهت بخشى به خواسته هاست، نوعى تطبیق دادن یا در خواست مطابقت بین مطلوبات مورد نیاز بشر، با اراده و مشیّت خداست.

                و بدین سان در دعا براى فرج، تنها به الفاظى حاکى از نیاز به گشایش و جملاتى با مفهوم در خواستِ تعجیل ظهور، اکتفاء نمى شود، بلکه چنین دعایى با ایمان به خدا و اعتراف به توانایى هاى بى نهایت او و عشق به حاکمیت اراده او و جهت گیرى به سمت توحید و عدالت و حرکت در مسیر تحقق خواسته هاى الهى و کوشش در راه نزدیک ساختن ایده هاى خویش به نویدهاى دوران پس از ظهور همراه است.

                چون چنین است، دعا براى فرج از مصادیق انتظار است. بلکه بالاتر از این، دعاکننده منتظِر از زمره خاصّان به شمار مى آید، چنانکه فرموده اند:

«هرکس بر بلا شکیبا باشد و به وسیله دعا چشم انتظار فرج از سوى خدا باشد، از خاصّان محسوب مى شود.»( [8] )

                و چون چنین است، دعا براى فرج در کلام معصومین(علیهم السلام) ملازم و همراه با انتظار فرج ذکر مى شود، چنانکه راوى گوید: در نزد امام(علیه السلام)سخن از غیبت مهدى(علیه السلام) پیش آمد، پرسیدم: شیعیان شما در آن زمان چه کنند؟ فرمود:

«علیکم بالدّعاء و انتظار الفرج.»

«بر شما باد که دعا کنید و منتظر فرج باشید.»( [9] )

                و نیز از این روست که حضرت مهدى(علیه السلام)در توقیع شریف خویش مردم را نه فقط به دعا کردن، بلکه به زیاد دعا نمودن براى تعجیل فرج، سفارش مى فرماید و همین دعا کردن را فرج و گشایش مسلمین مى شمارد:

«اکثروا الدّعاء بتعجیل الفرج فانّ ذلک فَرجُکم.»( [10] )

                و بهمین خاطر است که امام رضا(علیه السلام) به دعا کردن براى حضرت صاحب الزّمان(علیه السلام) فرمان مى داد:

«عن یونس بن عبدالرحمان: أن الرّضا(علیه السلام) کان یأمر بالدّعاء لصاحب الامر(علیه السلام).»( [11] )

( منتَظِر و منتَظَر ) 

                نه چنان است که خلقى چشم انتظار ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) و عملى گشتن وعده هاى الهى به دست او باشند ولى او خود بى خبر از اینهمه اشتیاق، رها از هر دغدغه اى، گوشه آسایشى براى خویش گزیده و نسبت به درد و رنج و شکنج شیعه و یارانش بى تفاوت و بى احساس، روزگار غیبت را سپرى سازد!

                او علاوه بر آنکه از اوضاع و احوال منتظرانش آگاه است.( [12] ) و در مراعات حال آنان کوتاهى نمى کند و یادشان را از خاطر نمى برد( [13] )، خود نیز در حالت انتظار به سر مى برد.

                او چشم انتظار اذن خداست( [14] )، تا از پرده غیبت بدر آید و خورشید جمال خویش را بى هیچ حجابى به جهانیانِ در ظلمت نشسته بنمایاند.

                او چشم انتظار فرمان پروردگار است( [15] ) تا با سلاح عقل و علم و عطوفت ـ و نه با شمشیر فقط ـ همه دلها را مسخّر خویش گرداند و همه سرزمینها را به زیر سلطه دین و عدالت در آورد.

                او چشم انتظار آسایش دوستان و موالیان خداست.( [16] ) تا در سایه حکومت توحیدى او از رنج انتظار بیاسایند و از فتنه هاى دوران غیبت رهایى یابند و با استمداد از علم و عدالت او قلّه هاى کمال را یکى پس از دیگرى در نوردند.

                همین چشم انتظارى هاى امام زمان(علیه السلام)است که نیمه شب ها خواب را از چشمان مبارکش مى گیرد و اشک سوزانش را برگونه هاى مقدّسش جارى مى سازد و ناله و ندبه اش را باعث مى گردد.

«اللّهمَّ طال الانتظار، و شَمُتَ بنا الفجّار، وصَعُبَ علینا الانتصار.»( [17] )

«بار خدایا ! انتظار طولانى شد و مورد نکوهش کافران قرار گرفتیم و یارى نمودن ما یکدیگر را، مشکل گردید.»

 

( شعر انتظار )

 

                بسیارى از شاعران شیعى از دیر باز ، عشق و شور و شیدایى و سرگشتگى و چشم انتظارى خود نسبت به ساحت مقدّس امام زمان(علیه السلام) را، در قالب اشعارى پرمایه و گرانسنگ ، جاودانه ساخته اند ، که بدون تردید در انگیزش انتظار توده هاى مختلف مردم در هر زمان تأثیرى چشم گیر داشته است . اینک ما در ختام این نامه انتظار ، تنها به ذکر نمونه هائى چند از شعر معاصر، از شاعرانى پر احساس و دردآشنا که خواستگاه همگى آنها حوزه هاى مقدّس علمیه مى باشد، اکتفا مى کنیم.( [18] )

ماندیم و ندیدیم به ناز آمدنت
چون سرو سرافراز فراز آمدنت
دل در خم کوچه شهادت ماندست
(صادق  رحمانى)

*    *    *

(زهرا رضوى)

*    *    *

اى نسیم سرخوش که از کرانه ها عبور میکنى
اى چکاوکى که کوچ تا به جلگه هاى دور مى کنى
اى شهاب روشنى که از دیار آفتاب مى رسى
این فضاى قیرگونه را پر از طنین نور مى کنى
آى ابر دلگرفته مهاجرى که خاک تیره را
(محمّد رضا ترکى)

*    *    *

(سیّد عبدالله حسینى)

*    *    *

کامى چو کویر خشک و سوزان دارم
(عباس ساعى)

*    *    *

(پروین غلامى)

*    *    *

(محمّد تقوى)

*    *    *

کاشکى مردى بیاید حرفهاى سینه را معنا کند
واژه واژه ، رمز خط کوفى آیینه را معنا کند
بس که ماندم درحصار انتظارى تلخ،معلومم نشد
خوبِ من کى خواهدآمد،عصر آن آدینه را معنا کند خواب سبزى دیده ام،انگارمى آیدسوارى سبزپوش شعلهور خشمى بدستش تا تب دیرینه را معنا کند           (على پورحسن آستانه)

*    *    *

اى آخرین امید ! در شام تار ما
اى روشناى عشق ! اى غمگسار ما !
داغم به سینه ماند ، در انتظار تو
از رهگذار شوق ، این یادگار ما
تا روز واپسین ، مى ماند اى نسیم !
بر جاده ظهور ، چشم مزار ما
روزى که مى رسى ، میبینى اى عزیز !
خون گریه هاى شوق ، بر رهگذار ما
(رضائى نیا)

*    *    *

  

 

  www.jamkaran.info


                [1] ـ بحار، ج 52، ص 143 به نقل از تفسیر نعمانى.

                [2] ـ مدرک پیشین.

                [3] ـ «الذین قاموا فى زمن الفتنة على الائتمام بالامام الخفىّ المکان.»

                «آنانکه در زمان فتنه به پیروى از امام غائب(علیه السلام) بر مى خیزند.»

                (مدرک پیشین، همان حدیث)

                [4] ـ بحارالأنوار، ج 52، ص 133.

                [5] ـ امام سجاد(علیه السلام)، بحارالأنوار، ج 52، ص 122.

                [6] ـ  سوره انعام، آیه 158.

                [7] ـ کمال الدین، ج 2، ص 336.

                [8] ـ بحارالأنوار، ج 62، ص 69، روایت 23 باب 50.

                [9] ـ مهج الدعوات، ص 414 و بحار، ج 92، ص 336.

                [10] ـ کمال الدین، ج 2، ص 485.

                [11] ـ بحار، ج 92، ص 330.

                [12] ـ «انّا یحیط علمنا بأنبائکم ولایعزُبَ عنّا شىٌ من اخبارکم». بحار، ج 53، ص 175.

                [13] ـ مدرک پیشین.

                [14] ـ خدایا بر مهدى(علیه السلام) درود فرست که قیام کننده به امر تو و نهان شده در میان خلق تو و منتظران اذن توست (والمنتظر لاذنک)، بحار، ج 99، ص 102.

                [15] ـ «اللّهم صلّ على ولیک المنتظر أمرَکَ» خدایا بر ولیّت که منتظر فرمان توست درود فرست (بحار، ج91، ص 17).

                [16] ـ خداوندا بر ولیّت امام زمان(علیه السلام) که منتظر فرج و آسایش اولیاى توست درود فرست (مدرک پیشین).

                [17] ـ بحارالأنوار، ج 102، ص 103.

                [18] ـ متن کامل اشعار برگزیده را در کتابهاى «نافله باران» ، «در هواى حرم» و «ناگهان بهار» مطالعه بفرمائید.

  • العبد شهریار سلیم زاده

نظرات (۱)

  • مهدی تیموری
  • انشا الله که امام بزرگواره شیعیان هر چه زودتر ظهور کرده و مارا غرق در شادی و سرور کند..
    پاسخ:
    ***انشالله***
    متشکرم از پیام های دلگرم کننده ات 
    موید باشی
    اللهم عجل لولیک الفرج
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">