یا وتر الموتور

دانستن حق ماست...

یا وتر الموتور

دانستن حق ماست...

یا وتر الموتور

السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الوِتْرَ المَوْتُورِ سلام بر تو اى خون خدا و فرزند خون او سلام بر تو اى یگانه دوران
امام حسین(ع) «مؤتور» است (خون بر زمین مانده) و فرزند رشیدش حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه نیز «الموتور بابیه وجده» یعنی صاحب خون و خونخواه پدر و نیاکان بزرگوارش.

***
سراپا اگر زرد پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی ، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم
اگر خون دل بود ، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است ، آورده ایم
اگر داغ شرط است ، ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم !
اگر خنجر دوستان ، گرده ایم !
گواهی بخواهید ، اینک گواه :
همین زخمهایی که نشمرده ایم !
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم

.
.

پیوندهای روزانه

نوید اسلام درباره ظهور امام مهدی(عج)

پنجشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۳۵ ب.ظ

 


 نوید اسلام درباره ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)

شامل:

 

1 ـ مهدى موعود(علیه السلام) از دیدگاه اسلام

 

2 ـ مهدى موعود(علیه السلام) از دیدگاه شیعه

3 ـ مهدى موعود(علیه السلام) از دیدگاه اهل سنّت

4 ـ ویژگى هاى حضرت مهدى(علیه السلام) در روایات

5 ـ تعداد روایات وارده درباره حضرت مهدى(علیه السلام)

 

در بحث هاى گذشته از ظهور یک مصلح بزرگ جهانى براى ریشه کن ساختن ظلم و فساد سخن گفتیم و به اینجا رسیدیم که پیش بینى چنین قیامى چه از نظر دین و مذهب و چه از نظر فطرت و طبیعت و چه از نظر عقل و منطق کاملا امکان پذیر است.

 

 

اکنون مى خواهیم ببینیم آن شخصیّت بى نظیرى که تحقّق بخش اهداف دیرینه همه انبیا و اولیاى الهى است، و با ظهور مبارک خود همه جهان را نورانى مى کند، چگونه شخصیّتى است؟ براى دانستن و پى بردن به حقیقت این موضوع لازم است مقدّمه کوتاهى را بیان نماییم و آن این که:

 

 

براى تحقّق بخشیدن به یک نظام جامع و کامل ـ و حتّى اداره اُمور یک خانواده چند نفرى ـ نخستین چیزى که لازم است «مدیریّت و رهبرى» صحیح است; زیرا مسلّم است که هیچ جامعه اى بدون رهبر و هیچ کاروانى بدون کاروان سالار و هیچ لشکرى بدون فرمانده، دوام و بقا نخواهد داشت و همه چیز در گرو وجود مدیریّت و رهبرى صحیح است. بنابراین، شکّى نیست که براى ایجاد نظم کامل جهانى و تسلّط بر قدرتهاى کوچک و بزرگ استکبارى و برقرارى عدالت و امنیّت عمومى، وجود رهبرى آگاه و دانا و توانا و مصون از خطا و گناه که از هر نظر احاطه کاملى بر کلّ جهان داشته و به یک قدرت بى نهایت متّکى باشد، لازم است.

 

 

با توجّه به این مقدّمه، از آنجایى که نظام «امامت و رهبرى» در اسلام، یک نظام الهى و دارنده مقام امامت، داراى یک مقام و منصب الهى است و «امام»، رهبر دینى، فکرى و سیاسى مسلمانان و خلیفه خدا در زمین و ولىّ امر مسلمین است، تردیدى نیست که ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) براى به ثمر رساندن اهداف توحیدى اسلام و تحقّق بخشیدن به تمام وعده هاى قرآن و تشکیل حکومت واحد جهانى، یک امر کاملاً ضرورى و منطقى است; زیرا او آخرین حجّت خدا و تنها امام معصومى است که نوید ظهور مبارکش در قرآن و روایات اسلامى و کتاب هاى آسمانى به مردم داده شده است.

 

 

اینک براى این که این موضوع کاملاً مشخّص شود و معلوم گردد که اسلام براى احراز مقام رهبرى در حکومت الهى، چگونه شخصیّتى را معرّفى کرده است، مسأله مهدویّت و عقیده به ظهور آن یگانه مصلح بزرگ جهانى را از دیدگاه اسلام و مسلمانان و منابع اسلامى ـ  منابع شیعه و اهل سنّت ـ بررسى مى کنیم.

 

 

 

 

 

1 ـ مهدى موعود(علیه السلام) از دیدگاه اسلام

 

 

دین مبین اسلام به عنوان دین خاتم و آخرین دین جامع و کامل آسمانى، از نخستین روزهاى طلوع که غریبانه سر از افق مکّه بیرون آورد و نمى توانست در زیر بار گران شکنجه هاى طاقت فرساى کفّار قریش و مشرکان مکّه کمر راست کند، با دیدى وسیع، عمیق و جدّى به مسأله «مهدویّت» و آینده بشر نگریسته و به مسلمانان نوید «نیک فرجامى» در آینده تاریخ داده است.

 

 

طبق متون اصیل اسلامى، رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)در همان عصر غربت و دوران تنهایى خویش و در روزگارى که هیچ کس باور نداشت که آئین توحید و یکتاپرستى از مرز جزیرة العرب فراتر رود، از پیروزى اسلام و آینده جهان و سرانجام بشر سخن مى راند.

 

 

شاهد صادق این گفتار، آیات متعددى است که در قرآن کریم وارد شده و پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) آنها را به وجود مقدّس مهدى موعود(علیه السلام)و زمان ظهور مبارک آن حضرت تفسیر و تأویل نموداند.

 

 

علاوه بر این، در ضمن صدها حدیث معتبر و متواتر که بزرگان و محدّثان شیعه و سنّى در منابع موثّق خود آورده اند، به معرّفى مهدى موعود(علیه السلام) و پایه گذار حکومت واحد جهانى پرداخته اند.

 

 

اینک براى این که معلوم شود مسأله مهدویّت در اسلام تا چه اندازه اهمیّت دارد پیرامون عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از دیدگاه شیعه و سنّى توضیح مى دهیم و به برخى از روایاتى که درباره اهمیّت این موضوع در منابع موثّق شیعه و سنّى آمده است اشاره مى کنیم; آنگاه درباره ویژگى هاى حضرت مهدى(علیه السلام) در روایات و تعداد روایات رسیده در موضوع ظهور، مطالبى را به طور اختصار تحت چند عنوان مى نگاریم.

 

 

 

 

 

2 ـ مهدى موعود(علیه السلام) از دیدگاه شیعه

 

 

از نظر «شیعه»، مسأله مهدویّت و نوید ظهور مهدى موعود(علیه السلام) یکى از مسایل بسیار حیاتى اسلام به شمار مى رود و به اندازه اى اهمیّت دارد که اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)در ردیف وقوع «قیامت» و تکذیب و تصدیقش در ردیف تکذیب و تصدیق رسول اکرم مى باشد.

 

 

در این باره روایات فراوانى از پیشوایان معصوم(علیهم السلام) رسیده است که قسمتى از آنها از نظر خوانندگان مى گذرد:

 

 

پیامبر اکرم مى فرماید:

 

 

«من أنکر القائم من ولدی فقد أنکرنی»( [7] )

 

 

«هرکس که قائم(علیه السلام) از فرزندان مرا انکار کند به راستى که مرا انکار کرده است».

 

 

و در حدیث دیگر مى فرماید:

 

 

«من أنکر القائم من ولدی فی زمان غیبته مات میتةً جاهلیةً».( [8] )

 

 

«هرکس که مهدى قائم(علیه السلام) از فرزندان مرا در زمان غیبتش انکار کند به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است».

 

 

و در حدیث دیگرى آمده است که فرمود:

 

 

«من أطاعه أطاعنی، و من عصاه عصانی، و من أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، و من کذّبه فقد کذّبنی، ومن صدّقه فقد صدّقنی».( [9] )

 

 

«آن کس که او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده است و آن کس که با او مخالفت ورزد با من مخالفت ورزیده است و آن کس که در دوران غیبتش او را انکار کند مرا انکار کرده است و آن کس که او را تکذیب نماید مرا تکذیب نموده است و آن کس که او را تصدیق کند مرا تصدیق کرده است».

 

 

و در حدیثى دیگر مى فرمایند:

 

 

«لا تقوم الساعة حتّى یقوم القائم الحقُّ منّا وذلک حین یأذن اللّه عزّ وجلّ له و من تبعه نجا، و من تخلّف عنه هلک، اللّه اللّه عباد اللّه! فأتوه ولو على الثلج، فإنّه خلیفة اللّه عزّوجلّ وخلیفتی».( [10] )

 

 

«قیامت برپا نمى شود تا هنگامى که قائمى از ما به حقّ قیام کند. و این هنگامى است که خداى تعالى اذن ظهورش دهد، کسى که از او پیروى کند نجات مى یابد، و کسى که از او تخلّف کند هلاک مى شود، از خدا بترسید، اى بندگان خدا! هرکجا باشید او را دریابید، اگرچه مجبور شوید بر روى برف حرکت کنید، که او خلیفه خداى تبارک و تعالى و جانشین من است».

 

 

امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«لاتخلو الأرض من قائم للّه بحجّة، إمّا ظاهراً مشهوراً، و إمّا خائفاً مغموراً، لئلاّ تبطل حجج اللّه وبیّناته».( [11] )

 

 

«زمین هرگز از وجود قائمى که براى خدا قیام کند و حجّت حقّ را بر پا دارد خالى نخواهد بود، که یا ظاهر و آشکار است و یا ترسان و نهان، تا حجّتها و دلایل روشن حضرت پروردگار باطل نشود».

 

 

امام حسن مجتبى(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«إنّ الأئمّة منّا، وإنّ الخلافة لاتصلح إلاّ فینا، و إنّ اللّه جعلنا أهلها فی کتابه و سنّة نبیّه».( [12] )

 

 

«امامان ـ دوازده گانه ـ از ما هستند، و خلافت جز براى ما شایسته نیست، و خداى تعالى ما را در کتاب خود و سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) اهل خلافت قرار داده است».

 

 

امام حسین(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«قائم هذه الاُمّة هو التاسع من ولدی، وهو صاحب الغیبة، وهو الّذی یقسّم میراثه وهو حیّ».( [13] )

 

 

«قائم این اُمّت نهمین فرزند منست; اوست که از دیده ها غایب مى شود و در حالى که زنده است میراثش تقسیم مى شود».

 

امام زین العابدین(علیه السلام) مى فرماید:

 

«. . . لاتخلو الأرض إلى أن یقوم الساعة من حجّة ولولا ذلک لم یُعبد اللّه . . .»( [14] )

 

 

«...تا روزى که قیامت برپا شود هرگز روى زمین از حجّت خالى نخواهد بود، و اگر حجّت خدا روى زمین نباشد، خدا پرستیده نمى شود...».

 

 

امام باقر(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«من المحتوم الّذی حتّمه اللّه قیام قائمنا، فمن شکّ فیما أقول، لقی اللّه وهو به کافر وله جاحد».( [15] )

 

 

«قیام قائم ما از وعده هاى حتمى خداوند است. هرکس در این گفتار که مى گویم شکّ و تردید به خود راه دهد، خدا را به حال کفر و انکار ملاقات خواهد کرد».

 

 

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«من أقرّ بجمیع الأئمّة وجحد المهدی کان کمن أقرّ بجمیع الأنبیاء وجحد محمّداً(صلى الله علیه وآله وسلم) نبوّته».( [16] )

 

 

«هرکس به همه امامان اعتراف کند ولى حضرت مهدى(علیه السلام) را انکار نماید، مانند کسى است که به همه پیامبران اعتراف کند ولى نبوّت حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)را انکار نماید».

 

 

امام کاظم(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«من أنکر واحداً من الأحیاء فقد أنکر الأموات»( [17] )

 

 

«هرکس یکى از امامان زنده را انکار نماید، امامان قبلى را نیز انکار نموده است».

 

 

امام جواد(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«إذا مات إبنی علی بدا سراج بعده، ثمّ خفی، فویلٌ للمرتاب، وطوبى للغریب الفارّ بدینه»( [18] )

 

 

«هنگامى که پسرم على ـ امام هادى ـ از دنیا برود چراغى بعد از او آشکار مى شود، و سپس مخفى مى گردد. واى بر کسى که در باره او شکّ و تردید به خود راه دهد، و خوشا به حال شخص غریبى که دین خود را برداشته ـ براى حفظ آن ـ از شهرى به شهر دیگر فرار کند».

 

 

در فرمایش امام جواد(علیه السلام) منظور از چراغ آشکار، امام حسن عسکرى(علیه السلام) و منظور از چراغ مخفى، حضرت مهدى(علیه السلام) است.

 

 

امام حسن عسکرى(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«أما إنّ المقرّ بالأئمّة بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) المنکر لولدی کمن أقرّ بجمیع أنبیاء اللّه ورسله ثمّ أنکر نبوّة محمّد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)، والمنکر لرسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)کمن أنکر جمیع الأنبیاء، لأنّ طاعة آخرنا کطاعة أوّلنا، والمنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا»( [19] )

 

 

«آگاه باشید که هرکس به همه امامان بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)اعتراف کند ولى پسرم را انکار نماید همانند کسى است که به همه پیامبران اعتراف نموده ولى رسالت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) را انکار نماید، و هرکس که رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را انکار کند همانند کسى است که همه پیامبران را انکار نماید; زیرا اطاعت آخرین ما، اطاعت اوّل ماست، و انکار آخرین ما چون انکار اوّل ماست».

 

 

حضرت مهدى(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«من أنکرنی فلیس منّی، و سبیله سبیلُ ابن نوح».( [20] )

 

 

«کسى که مرا انکار نماید از من نیست، و راه او راه فرزند حضرت نوح(علیه السلام)است».

 

 

از نظر شیعه، مسأله مهدویت و نوید ظهور آن مصلح الهى، یک مسأله کهن و ریشه دار است و سابقه آن به نخستین روزهاى طلوع فجر اسلام و دوران شخص نبى اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) بر مى گردد.

 

 

به اعتقاد شیعه، علاوه بر آیات متعددى که در «قرآن کریم» وارد شده و پیشوایان دینى آنها را به وجود مقدّس «مهدى موعود» تفسیر و تأویل کرده اند، صدها حدیث معتبر و متواتر از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) جانشینان آن حضرت صادر شده که در آنها کلیه صفات، خصوصیّات و جزئیات زندگى آن منتظر موعود و این که پس از تولّد دو بار غیبت خواهد داشت و پس از غیبت طولانى ظهور خواهد کرد، و با تشکیل حکومت واحد جهانى، جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود بیان شده است.

 

 

شیعیان بر اساس روایات عقیده دارند که مهدى موعود(علیه السلام) سرّى از اسرار حقّ و رازى از رازهاى نهفته خداوند و آخرین برگزیده الهى است که پس از تولّد از نظرها غایب شده است و بعد از مدّت زمانى طولانى ظهور مى نماید و او حجّة اللّه، خلیفة اللّه وبقیّة اللّه است.

 

 

مهدى موعود(علیه السلام) از نسل پاک پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و از على و زهرا(علیهما السلام) و نهمین نفر از فرزندان امام حسین(علیه السلام) و فرزند بلا فصل امام حسن عسکرى(علیه السلام)است.

 

 

شیعیان دوازده امامى عقیده دارند که حضرت مهدى(علیه السلام)همنام و هم کنیه پیامبر و هم اکنون زنده است و هنگامى که خداوند اذن ظهورش دهد قیام مى کند و زمین را پر از عدل و داد مى نماید.

 

 

شیعیان، طبق وعده هاى انبیاى سلف(علیهم السلام) و نویدهاى کتب مذهبى، و وعده هاى صریح قرآن کریم عقیده دارند که:

 

 

آنگاه که اخلاق و معنویّت از میان بشر رخت بربندد و ظلم و ستم فراگیر شود و اسباب ظهور مهیا گردد، حضرت مهدى(علیه السلام) به فرمان حقّ قیام مى کند و دنیا را پر از عدل و داد مى نماید و به همه رنج ها پایان مى دهد.

 

 

شیعیان بر اساس عقل، وجدان، کتاب و سنّت عقیده دارند که با ظهور ولىّ خدا و آمدن موعود مکتبها و رهایى بخش انسانها هیچ حکومت باطلى روى زمین باقى نمى ماند; بلکه همه مکتب هاى موجود و حکومت هاى مقتدر زمان یکى پس از دیگرى از بین رفته و متلاشى مى گردند، مرزهاى جغرافیایى بین کشورها برداشته مى شوند; مظاهر شرک، کفر، الحاد و بى عدالتى از بین مى روند، عدالت اجتماعى تأمین مى گردد، هر حقّى به صاحب حقّ مى رسد، همگان در رفاه و آسایش زندگى مى کنند، از ظلم و ستم و بى عدالتى خبرى نیست، و در سرتاسر جهان هستى، تنها یک نظام حکومت مى کند که آن هم نظام عادلانه اسلام و احکام نجات بخش آسمانى قرآن کریم است.

 

 

جعلنا اللّه من أنصاره و الفائزین بلقائه.

 

 

 

 

 

3 ـ مهدى موعود(علیه السلام) از دیدگاه اهل سنّت

 

 

ممکن است بعضى از افراد ناآگاه تصوّر کنند که عقیده به ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) از مختصات شیعه و تمام منابع و مدارک آن هم مربوط به شیعه و راویان روایات مربوط به ظهور نیز همه دانشمندان و بزرگان و علماى شیعه مى باشند، ولى باید توجه داشت که:

 

 

عقیده به ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) از مختصات شیعه و منحصر به شیعه نیست و بسیارى از فرقه هاى اسلامى در این عقیده و مرام با هم اتفاق نظر دارند و آن را جزء عقاید قطعى و مسلم خود مى دانند.

 

 

ایمان و عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در اسلام به قدرى اصیل و ریشه دار و با اهمیّت است که از دیدگاه دانشمندان و بزرگان اهل سنّت نیز ـ مانند شیعیان ـ یکى از ضروریّات دین مبین اسلام به شمار مى رود و منکر آن از آیین اسلام بیرون است.

 

 

در این باره علماى اهل سنّت از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت کرده اند که آن حضرت فرمود:

 

 

«من کذّب بالمهدی فقد کفر»( [21] )

 

 

«هرکس مهدى(علیه السلام) را انکار کند به راستى کافر است».

 

 

گروهى ازعلماى اهل سنّت به مضمون این حدیث فتوا داده اند، و در این باب ، شیخ سلیمان قندوزى حنفى، در کتاب «ینابیع المودّة» از کتاب «فرائد السمطین»، از جابر بن عبداللّه انصارى روایت کرده است که پیامبر اکرم فرمود:

 

 

«من أنکر خروج المهدیّ فقد کفر بما اُنزل على محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)».( [22] )

 

 

«هر که ظهور مهدى(علیه السلام) را انکار کند، به آنچه بر محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)نازل شده، کفر ورزیده است».

 

 

احادیث حضرت مهدى(علیه السلام) علاوه بر کتب شیعه در بسیارى از کتب معروف اهل سنّت نیز آمده است. در اکثر این کتابها، از اوصاف و خصوصیّات نسبى و زندگى حضرت مهدى(علیه السلام)، علایم ظهور، محلّ بیعت، تعداد اصحاب، مکان ظهور و دیگر ابعاد مربوط به آن حضرت نیز سخن رفته است.

 

 

به علاوه، در 35  کتاب از کتب این دانشمندان تصریح شده که مهدى(علیه السلام)فرزند بلا فصل امام حسن عسکرى(علیه السلام) است و حتّى عدّه زیادى از آنها نیز اعتراف کرده اند که این احادیث ـ یعنى احادیث مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) ـ از احادیث مشهور یا از احادیث متواتر است.

 

 

اینک ما وجدان پاک افراد منصف را «حَکَم» قرار داده، به طور اختصار دور نمایى از این اعتقاد را که در منابع و مدارک معتبر اهل سنّت و حتّى در «صحاح ستّه» ـ که معروف ترین و معتبرترین کتب روایى آنهااست ـ نیز آمده است، از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانیم:

 

 

یکى از کتاب هاى معتبر اهل سنّت، کتاب «مسند احمد بن حنبل»( [23] ) مى باشد. کتاب «مسند أحمد حنبل» کهن ترین ومعتبرترین مدرک حدیث اهل سنّت مى باشد. در این کتاب مجموعاً 136 حدیث درباره حضرت مهدى(علیه السلام)روایت شده است.

 

 

پس از او، محمّد بن اسماعیل بخارى،( [24] ) ـ با همه تعصّبى که نسبت به امامان اهل بیت(علیهم السلام)داشته است ـ در کتاب «صحیح» خود) (کتاب الاحکام) احادیث دوازده جانشین پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را که همگى از قریش خواهند بود و عزّت و سربلندى اسلام به وجود آنها بستگى خواهد داشت، نقل کرده است.

 

 

به علاوه، بخارى در همان کتاب خود، در «کتاب الانبیاء»، باب نزول عیسى بن مریم(علیه السلام)، از همکارى حضرت عیسى(علیه السلام) با حضرت مهدى(علیه السلام) سخن گفته است.

 

 

در همان عصر، مسلم بن حجّاج نیشابورى (متوفّاى سال 261هجرى) با این که مانند «بخارى» اصرار دارد که نامى از حضرت مهدى(علیه السلام) نبرد، در کتاب «الفتن واشراط الساعة» و باب نزول عیسى(علیه السلام) از کتاب صحیح خود، که دوّمین کتاب «صحاح» أهل سنّت به شمار مى رود، قسمتى از روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) را نقل کرده است.

 

 

بعد از او، ابن ماجه قزوینى (متوفّاى سال 275 هجرى) در کتاب «سنن» خود ـ که آن کتاب نیز یکى از کتب صحاح اهل سنّت است ـ احادیث مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) را در بخش مخصوصى به نام «باب خروج المهدى(علیه السلام)» آورده است.

 

 

در همین عصر، ابو داوود سیستانى (متوفّاى سال 275هجرى) نیز در کتاب «سنن» خود ـ که از کتب «صحاح ستّه» مى باشد ـ روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) را در بخشى از آن کتاب به عنوان: «کتاب المهدى(علیه السلام)» بیان داشته است.

 

 

باز در همین عصر، محمّد بن عیساى ترمذى (متوفّاى سال 279هجرى) در کتاب «سنن» خود ـ که آن هم یکى از کتب صحاح است ـ در کتاب «الفتن، باب ما جاء فی المهدی(رضی الله عنه)» روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام)را روایت نموده است.

 

 

این شش محدّث نامى اهل سنّت که سرآمد همه محدّثان و دانشمندان آنها مى باشند، روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام)را از: عمر بن خطّاب، عبداللّه بن مسعود، عبداللّه بن عبّاس، ثوبان، جابر بن عبداللّه انصارى، جابر بن سمره، عبداللّه بن عمر، عبداللّه بن عمرو بن عاص، أنس بن مالک، ابوسعید خدرى، اُمّ سلمه ـ همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) ـ و غیر اینها نقل کرده اند.( [25] )

 

 

به هر حال، آنچه از مجموع منابع تاریخى و حدیثى اهل سنّت استفاده مى شود این است که: مسأله ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) مورد اتفاق و اجماع مسلمین است; از این رو، در هر عصرى کتاب هایى در مسائل مختلف مهدویّت نوشته شده، به طورى که هم اکنون بیش از پنجاه جلد کتاب مستقل از علماى اهل سنّت درباره حضرت ولىّ عصر(علیه السلام) در دسترس قرار دارد که این خود نشانه اهمیّت مسأله مهدویّت در نزد مسلمانان است.

 

 

استاد «على محمد على دخیّل» اسامى 205 کتاب از بزرگان علماى سنّى را در کتاب نفیس خود «الامام المهدى(علیه السلام)» آورده است که سى نفر از آنها مستقلاً در باره حضرت ولى عصر(علیه السلام) کتاب نوشته اند، و 31 نفرشان فصلى را در کتاب هاى خود به روایات حضرت مهدى(علیه السلام) اختصاص داده اند، و 144 نفرشان به تناسب هاى مختلف، روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) را در کتاب هاى خود آورده اند.( [26] )

 

 

اکنون نمونه هایى از این احادیث را که در معتبرترین کتب روایتى اهل سنّت و حتّى در برخى از «صحاح ششگانه» آمده است، در اینجا نقل مى نماییم.

 

 

1 ـ امام احمد حنبل، در کتاب «مسند» خود، از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کند که فرمود:

 

 

«اُبشّرکم بالمهدی، یُبعث فی اُمّتی على اختلاف من الناس و زلازل، فیملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما مُلئت جوراً و ظلماً یرضى عنه ساکن السماء والأرض، یقسّم المال صحاحاً.

 

 

فقال له رجل: ما صحاحاً؟

 

 

قال(صلى الله علیه وآله وسلم): بالسویّة بین الناس.

 

 

قال: ویملأ اللّه قلوب اُمّة محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) غنىً، ویسعهم عدله حتّى یأمر منادیاً فیقول: من له فی مال حاجة؟ فما یقوم من الناس إلاّ رجلٌ، فیقول: إئتِ السادن ـ یعنی الخازن ـ فقل له: إنّ المهدی یأمرک أن تعطینی مالاً، فیقول له: احث حتّى إذا جعله فی حجره وأبرزه ندم فیقول: کنت أجشع اُمّة محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) نفساً أو عجز عنّی ما وسعهم.

 

 

قال: فیردّه فلا یقبلُ منه فیقال له: إنّا لا نأخذ شیئاً أعطیناه».( [27] )

 

 

«شما را به ظهور مهدى(علیه السلام) بشارت مى دهم، او در میان اُمّت من برانگیخته مى شود، ظهور وى پس از اختلاف زیاد و تزلزل و عدم امنیّت خواهد بود. پس از ظهور، زمین را پر از عدل و داد مى کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است. ساکنان آسمانها و زمین از او راضى مى شوند، و اموال را به طور صحیح تقسیم مى کند.

 

 

مردى پرسید: معنى صحیح چیست؟

 

 

فرمود: مال را به طور مساوى در میان مردم تقسیم مى نماید.

 

 

سپس فرمود: خداوند دلهاى پیروان محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) را پر از بى نیازى مى کند، و عدالت مهدى(علیه السلام) همه جا را فرا مى گیرد، تا آنجا که دستور مى دهد کسى با صداى بلند اعلام کند: هرکس نیاز مالى دارد برخیزد. هیچ کس اظهار نیاز نمى نماید جز یک نفر.

 

 

امام دستور مى دهد نزد خزینه دار برود و به او بگوید: مهدى(علیه السلام) به تو فرمان مى دهد که مالى در اختیار من قرار دهى.

 

 

خزینه دار مى گوید: بگیر، و دامن او را پر مى کند. چون در اختیار او قرار مى گیرد پشیمان مى شود که چرا آزمند و حریص شده است. لذا مال را بر مى گرداند، ولى خزینه دار نمى پذیرد و مى گوید: ما آنچه را که بخشیدیم پس نمى گیریم».

 

 

همچنین امام احمد حنبل، در کتاب «مسند» خود از ابوسعید خدرى نقل مى کند:

 

 

«قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): تملأ الارضُ ظلماً و جوراً، ثمّ یخرج رجل من عترتی یملک سبعاً ـ أو تسعاً ـ فیملأ الأرض قسطاً و عدلاً».( [28] )

 

 

«پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: هنگامى فرا مى رسد که زمین پر از ظلم و جور شود، آن وقت مردى از خاندان من قیام مى کند هفت ـ یا نُه ـ سال در روى زمین حکومت مى کند، و زمین را پر از عدل و داد مى نماید».

 

 

2 ـ محمّد بن اسماعیل بخارى، نامى ترین محدّث اهل سنّت در کتاب «صحیح» خود از ابوهریره نقل مى کند:

 

 

«قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): کیف أنتم إذا نزل ابن مریم فیکم وإمامکم منکم؟».( [29] )

 

 

«پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: چگونه خواهید بود هنگامى که عیسى بن مریم(علیه السلام)در میان شما نازل شود و امام شما از میان خود شما باشد؟».

 

 

همچنین «بخارى» در کتاب «صحیح» خود، از سعید بن مسیّب، از ابوهریره نقل مى کند که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

 

 

«والّذی نفسی بیده! لیوشکنّ أن ینزل فیکم ابن مریم حکماً عدلاً، فیکسر الصلیب ویقتل الخنزیر ویضع الجزیة ویفیض المال حتّى لایقبله أحد حتّى تکون السجدةُ الواحدة خیراً من الدنیا وما فیها».

 

 

«به خداى بزرگ سوگند! به یقین پسر مریم به عنوان داورى دادگر در میان شما نازل خواهد شد. صلیب را خواهد شکست، و خوک را از میان خواهد برد، و جزیه را کنار خواهد گذاشت، و به قدرى ثروت خواهد بخشید که دیگر کسى نپذیرد. در آن روزگار، یک سجده براى خدا بهتر از همه دنیا و هرچه در آن است خواهد بود».

 

 

3 ـ مسلم بن حجّاج نیشابورى در کتاب «صحیح» خود ـ که دوّمین کتاب معروف از کتب «صحاح» اهل سنّت است ـ از ابو سعید خدرى و جابر بن عبداللّه انصارى نقل مى کند که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

 

 

«یکون فی آخر الزمان خلیفة یقسم المال ولایعدّه».( [30] )

 

 

«در آخر الزمان خلیفه اى مى آید که مال را ـ به طور مساوى ـ تقسیم مى کند و آن را نمى شمارد».

 

 

همچنین «مسلم» در کتاب «صحیح» خود، از جابر بن عبداللّه انصارى نقل مى کند که پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

 

 

«یکون فی آخر اُمّتی خلیفة یحثی المال حثیاً، لایعدّه عدداً».( [31] )

 

 

«در پایان روزگار اُمّت من، خلیفه اى مى آید که مانند سیل بخشش مى کند و آن را نمى شمارد».

 

 

4 ـ ابن ماجه در کتاب «سنن» خود، فصل «ابواب الفتن»، باب خروج المهدی(علیه السلام) از قول على بن ابى طالب(علیهما السلام) آورده است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:

 

 

«المهدیّ منّا أهل البیت، یصلحهُ اللّهُ فی لیلة»( [32] )

 

 

«مهدى از ما اهل بیت است، و خداوند یک شبه او را آماده قیام مى کند»

 

 

و نیز ابن ماجه در «سنن» خود آورده است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

 

 

«ما اهل بیتى هستیم که خداوند به جاى این دنیا، آخرت را براى ما برگزیده است. همانا اهل بیتم پس از من دچار آوارگى، سختى و گرفتارى خواهند گردید، تا این که گروهى از مشرق برخیزند که با خود پرچم هاى سیاه دارند، آنها حقّ (و یا خیر) رامى طلبند که به آنها داده نمى شود، پس مى جنگند و پیروز مى شوند و هرچه بخواهند به آنها داده مى شود ولى آنها نمى پذیرند ـ و زیر بار نمى روند ـ تا این که حکومت را به دست مردى از اهل بیتم بسپارند که جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد پس از آن که پر از ظلم و ستم شده باشد. پس هرکه آن زمان را دریابد به سوى آنان بشتابد، هرچند چهار دست و پا بر روى برف و یا یخ به سوى آنان برود».( [33] )

 

 

5 ـ ابو داوود سیستانى در کتاب «سنن» خود ـ که یکى از کتب «صحاح ششگانه» است ـ از ابى الطفیل از على(علیه السلام)نقل مى کند که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

 

 

«لو لم یبق من الدهر إلاّ یوم لبعث اللّه رجلاً من أهل بیتی، یملأها عدلاً کما ملئت جوراً».( [34] )

 

 

«اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نماند، خداوند مردى از اهل بیت مرا بر انگیزد تا زمین را پر از عدل و داد کند بعد از آن که پر از ظلم و ستم شده باشد».

 

 

همچنین ابو داوود در کتاب «سنن» خود، از ابوسعید خدرى نقل مى کند:

 

 

«قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): المهدیُّ منّی، أجلى الجبهة، أقنى الأنف، یملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما مُلئت جوراً و ظلماً، یملک سبع سنین».

 

 

«پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: مهدى از من است. پیشانیش باز و نورانى، و بینى اش کشیده و باریک است. زمین را پر از عدل و داد مى کند همان گونه که پر از ظلم و ستم شده است، هفت سال حکومت مى کند».

 

 

6 ـ ابو عیسى محمّد بن عیسى بن سوره ترمذى، در کتاب «الجامع الصحیح» معروف به «سنن ترمذى» از عبداللّه بن عمر از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کند که فرمود:

 

 

«لاتذهب الدنیا حتّى یملک العرب رجل من أهل بیتی، یواطىء اسمه اسمی»( [35] )

 

 

«دنیا به آخر نمى رسد، تا این که مردى از اهل بیت من عرب را مالک شود او همنام من است».

 

 

همچنین ترمذى در کتاب «سنن» خود، از ابو هریره نقل مى کند که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:

 

 

«لو لَم یبق من الدنیا إلاّ یوم لطوّل اللّه ذلک الیوم حتّى یلی رجل من أهل بیتی یواطىء اسمه اسمی».( [36] )

 

 

«اگر به پایان دنیا جز یک روز باقى نماند، خداوند آن روز را به حدّى طولانى مى سازد تا مردى از اهل بیت من که هم نام من است، زمام اُمور را به دست بگیرد».

 

 

7 ـ ابو عبدالرحمان احمد بن شعیب، معروف به نسائى در کتاب «سنن» خود ـ که یکى از کتب «صحاح ششگانه» به شمار مى رود ـ در کتاب جهاد «غزوه هند»، از ثوبان، غلام رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کند که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:

 

 

«عصابتان من اُمّتی أحرزهما اللّه من النار، عصابة تغزو الهند، و عصابة تکون مع عیسى بن مریم(علیهما السلام)».( [37] )

 

 

«دو گروه از اُمّتم هستند که خداوند آنها را از آتش دوزخ حفظ خواهد نمود; گروهى که براى فتح هندوستان عزیمت مى کنند، و گروهى دیگر که با عیسى بن مریم(علیه السلام)همراه خواهند بود».

 

 

و نیز نسائى در کتاب «سنن» خود ـ بنابر نقل «غایة المرام» و «ینابیع المودّة» ـ در باب: «ما جاء فی العرب و العجم» در جلد سوّم، از مسعده نقل کرده است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:

 

 

«ابشروا و بشّروا، إنّما اُمّتی کالغیث لایُدرى آخره خیر أم أوّله، أو کحدیقة أطعم منها فوج عاماً، ثمّ أطعم منها فوج عاماً، لعلّ آخرها فوجاً یکون أعرضها عرضاً وأعمقها عمقاً، وأحسنها حسناً، کیف تهلک اُمّة أنا أوّلها، والمهدیّ أوسطها، والمسیح آخرها، ولکن بین ذلک ثیح أعوج لیسوا منّی ولا أنا منهم».( [38] )

 

 

«مژده باد شما را و به دیگران نیز مژده دهید که مَثَلِ اُمّت من چون باران است که معلوم نیست، آخر آن بهتر است یا اوّل آن و مانند بوستانى است که گروهى در مدّت یک سال از آن استفاده کنند و سپس گروهى دیگر از آن بهره بردارى نمایند، (کسى چه مى داند) شاید آخرین گروه مردمى داناتر، کنجکاوتر، ونیکوتر باشند. چگونه هلاک مى شود اُمّتى که من در اوّل آن، و مهدى(علیه السلام) در وسط آن، و مسیح(علیه السلام)در آخر آن باشد، و لکن در این میان مردمانى کج و گمراه خواهند بود که نه آنها از منند و نه من از آنها هستم».( [39] )

 

 

آنچه تا اینجا نقل نمودیم نمونه اى از انبوه روایاتى است که نامى ترین محدّثان اهل سنت آنها را در معتبرترین کتب روایتى خود، آورده اند و ما نیز آنها را به عنوان پاسخى براى کسانى که تحت تأثیر عواطف شخصى و تعصّب خاص مذهبى قرار گرفته و به مبارزه با شیعه برخاسته و مسأله «مهدویت» را افسانه اى پنداشته اند که تنها «شیعه» معتقد به آن است در اینجا آوردیم، باشد که روزى به خود آیند و بر میراث پیامبر خویش (عترت و اهل بیت آن حضرت) بیش از این ظلم و ستم روا ندارند.

 

 

در روایاتى که شیعه و سنى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و امامان اهل بیت(علیهم السلام) نقل کرده اند، تنها به ذکر کلیات اکتفا نشده است، بلکه از اوصاف، خصوصیات و ویژگى هاى آن حضرت نیز سخن رفته است که براى مزید اطلاع، فهرست قسمتى از آنها را از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانیم.

 

 

 

 

 

4 ـ ویژگى هاى حضرت مهدى در روایات

 

 

در روایات گوناگونى که شیعه و سنّى درباره مهدى موعود(علیه السلام) و ریشه خانوادگى و نسب عالى و اصالت آن حضرت از پیامبر بزرگوار اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و سایر ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)نقل کرده اند، چنین آمده است:

 

 

مهدى(علیه السلام) از عرب است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از اُمّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان «کنانه» جدّ پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از «قریش» است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از «بنى هاشم» است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان «عبدالمطلب» است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان «ابوطالب» است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از آل محمد(علیهم السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از نسل پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از عترت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از «ذوى القربى» است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از ذریّه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) نامش، نام پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) کنیه اش، کنیه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان على بن ابى طالب(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان فاطمه زهرا(علیها السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام حسن مجتبى(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام حسین(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) نهمین نفر از فرزندان امام حسین(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام زین العابدین(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام محمّد باقر(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام صادق(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام موسى کاظم(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام)از فرزندان امام رضا(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام محمّد تقى(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام هادى(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) فرزند امام حسن عسکرى(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) فرزند بلا فصل امام حسن عسکرى(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) شبیه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) پیشواى شایسته است.

 

 

مهدى(علیه السلام) یکى از سروران اهل بهشت است.

 

 

مهدى(علیه السلام) بعد از پادشاهان ستمگر مى آید.

 

 

مهدى(علیه السلام) خلیفة اللّه است.

 

 

مهدى(علیه السلام) بقیّة اللّه است.

 

 

مهدى(علیه السلام) دو غیبت دارد.

 

 

مهدى(علیه السلام) در همه عالم یکى است.

 

 

مهدى(علیه السلام) تمام روى زمین را از عدل پر مى کند.

 

 

پس از مهدى(علیه السلام) زندگى سودى نخواهد داشت.( [40] )

 

 

خواننده گرامى! هریک از این ویژگى ها، روایت جداگانه اى دارد و در کتب روایتى شیعه و سنّى درج گردیده است.

 

 

 

 

 

5 ـ تعداد روایات وارده درباره حضرت مهدى(علیه السلام)

 

 

روایاتى که درباره مهدى موعود(علیه السلام) و صفات و جزئیّات زندگى آن مصلح جهانى، از پیامبر و سایر پیشوایان معصوم(علیهم السلام)وارد شده است و علماى شیعه و سنّى آنها را در منابع معتبر خود آورده اند، بیرون از شمار است، از این رو، فقط فهرست قسمتى از آنها را از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانیم:

 

 

1 ـ در مورد این که حضرت مهدى(علیه السلام) نامش، نام مبارک پیامبر (محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)) و کنیه اش، کنیه شریف پیامبر (ابوالقاسم) است، 48 حدیث نقل شده است.

 

 

2 ـ در باره این که حضرت مهدى(علیه السلام) دوازدهمین امام و آخرین پیشوا است، 136 حدیث آمده است.

 

 

3 ـ در مورد این که حضرتش دهمین فرزند امیرمؤمنان على(علیه السلام) است، 214 حدیث وارد شده است.

 

 

4 ـ در مورد این که آن حضرت از فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام)است، 192 حدیث ذکر شده است.

 

 

5 ـ در مورد این که وى، نهمین فرزند حضرت امام حسین(علیه السلام) است، 308 حدیث بیان شده است.

 

 

6 ـ در مورد این که او، هشتمین فرزند امام سجّاد(علیه السلام) است، 185 حدیث نقل شده است.

 

 

7 ـ در مورد این که او، هفتمین فرزند امام باقر(علیه السلام) است، 103 حدیث آمده است

 

 

8 ـ در مورد این که او، ششمین فرزند امام صادق(علیه السلام) است، 202 حدیث وارد شده است.

 

 

9 ـ در مورد این که او، پنجمین فرزند حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام)است، 199 حدیث بیان شده است.

 

 

10 ـ در مورد این که او، چهارمین فرزند حضرت على بن موسى الرضا(علیه السلام)است، 95 حدیث آمده است.

 

 

11 ـ در مورد این که او، سوّمین فرزند محمّد بن على (حضرت جواد الائمّه(علیه السلام)) است، 90 حدیث نقل شده است.

 

 

12 ـ در مورد این که او، دوّمین فرزند امام على النقى الهادى(علیه السلام)است، 90 حدیث آمده است.

 

 

13 ـ در مورد این که او، فرزند بلا فصل امام حسن عسکرى(علیه السلام) و از صلب آن حضرت است، 293 حدیث نقل شده است.

 

 

14 ـ در باب ولادت با سعادت حضرتش، 293 حدیث آمده است.

 

 

15 ـ در باره این که آن حضرت، در خفا و پنهانى متولّد گردید، 14 حدیث بیان شده است.

 

 

16 ـ راجع به این که عمر شریفش بسیار طولانى خواهد شد، 318 حدیث نقل شده است.

 

 

17 ـ در مورد این که مدّت زیادى از انظار غایب و پنهان خواهد بود، 91 حدیث آمده است.

 

 

18 ـ در مورد این که غیبت حضرتش به دو غیبت صغرى و کبرى منقسم مى گردد، 10 حدیث ذکر شده است.

 

 

19 ـ در مورد این که آیین وى، همان آیین مبین اسلام، و کتابش قرآن است، 15 حدیث آمده است.

 

 

20 ـ در مورد این که وى جهانیان را به دین مبین اسلام دعوت مى نماید و در تمامى روى زمین حکومت واحد جهانى بر اساس قانون اسلام تشکیل مى دهد، 47 حدیث نقل شده است.

 

 

21 ـ در مورد این که شخصاً عدالت اجتماعى را در روى کره زمین برقرار مى کند و در دولت با سعادت آن حضرت، عدالت واقعى بر تمامى شؤون اجتماع حکومت مى نماید و جهان انسانى پس از ظلم و جور و انحراف، از عدل و داد و خداشناسى پر مى گردد، 123 حدیث آمده است.

 

 

22 ـ در مورد این که وى زمین را از کفر و شرک پاک مى نماید، 19 حدیث وارد شده است.

 

 

23 ـ در مورد این که: ایمان و امنیّت واقعى در حکومت عادلانه اش حکم فرما خواهد گردید، 7 حدیث آمده است.

 

 

24 ـ در مورد این که اسلام، شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت، 12 حدیث نقل شده است.

 

 

25 ـ در مورد این که بشر پیرو یک آیین خواهد گردید، و جمیع ملل عالم در تحت لواى اسلام در خواهند آمد، 7 حدیث آمده است.

 

 

26 ـ در مورد این که با شمشیر قیام خواهد کرد، 7 حدیث ذکر شده است.

 

 

27 ـ در مورد این که در دوران حکومت عدالت پیشه او، جهان، آباد خواهد گردید و عقول مردمان کاملتر خواهد شد، 5 حدیث نقل شده است.

 

 

28 ـ در مورد این که معجزات و امتیازات پیامبران در او جمع است و به دست تواناى حضرتش ظاهر مى گردد، 23 حدیث نقل شده است.

 

 

29 ـ در مورد این که وقت ظهورش بر احدى از آحاد مردم معلوم نیست و هرکس وقت تعیین کند دروغگوست، 7 حدیث آمده است.

 

 

30 ـ در مورد این که اصحاب خاصّ آن حضرت 313 نفرند و از اطراف و اکناف عالم به سرعت، به اندازه یک چشم به هم زدن، نزدش جمع مى شوند، 25 حدیث نقل شده است.

 

 

31 ـ در مورد این که حضرت عیسى(علیه السلام) در نماز به وى اقتدا مى نماید، 29 حدیث بیان شده است.

 

 

32 ـ در مورد این که منادى آسمانى حضرتش را به نام و نشان به جهانیان معرفى مى کند، 27 حدیث آمده است.

 

 

33 ـ و در مورد این که براى ظهور مبارک آن حضرت، علایم و نشانه هایى خواهد بود که پیش از ظهور مبارکش به وقوع خواهد پیوست، 657 حدیث آمده است.

 

 

نوید اسلام درباره ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)

 

 شامل:

 

 

1 ـ مهدى موعود(علیه السلام) از دیدگاه اسلام

 

 

2 ـ مهدى موعود(علیه السلام) از دیدگاه شیعه

 

 

3 ـ مهدى موعود(علیه السلام) از دیدگاه اهل سنّت

 

 

4 ـ ویژگى هاى حضرت مهدى(علیه السلام) در روایات

 

 

5 ـ تعداد روایات وارده درباره حضرت مهدى(علیه السلام)

 

 

 

در بحث هاى گذشته از ظهور یک مصلح بزرگ جهانى براى ریشه کن ساختن ظلم و فساد سخن گفتیم و به اینجا رسیدیم که پیش بینى چنین قیامى چه از نظر دین و مذهب و چه از نظر فطرت و طبیعت و چه از نظر عقل و منطق کاملا امکان پذیر است.

 

 

اکنون مى خواهیم ببینیم آن شخصیّت بى نظیرى که تحقّق بخش اهداف دیرینه همه انبیا و اولیاى الهى است، و با ظهور مبارک خود همه جهان را نورانى مى کند، چگونه شخصیّتى است؟ براى دانستن و پى بردن به حقیقت این موضوع لازم است مقدّمه کوتاهى را بیان نماییم و آن این که:

 

 

براى تحقّق بخشیدن به یک نظام جامع و کامل ـ و حتّى اداره اُمور یک خانواده چند نفرى ـ نخستین چیزى که لازم است «مدیریّت و رهبرى» صحیح است; زیرا مسلّم است که هیچ جامعه اى بدون رهبر و هیچ کاروانى بدون کاروان سالار و هیچ لشکرى بدون فرمانده، دوام و بقا نخواهد داشت و همه چیز در گرو وجود مدیریّت و رهبرى صحیح است. بنابراین، شکّى نیست که براى ایجاد نظم کامل جهانى و تسلّط بر قدرتهاى کوچک و بزرگ استکبارى و برقرارى عدالت و امنیّت عمومى، وجود رهبرى آگاه و دانا و توانا و مصون از خطا و گناه که از هر نظر احاطه کاملى بر کلّ جهان داشته و به یک قدرت بى نهایت متّکى باشد، لازم است.

 

 

با توجّه به این مقدّمه، از آنجایى که نظام «امامت و رهبرى» در اسلام، یک نظام الهى و دارنده مقام امامت، داراى یک مقام و منصب الهى است و «امام»، رهبر دینى، فکرى و سیاسى مسلمانان و خلیفه خدا در زمین و ولىّ امر مسلمین است، تردیدى نیست که ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) براى به ثمر رساندن اهداف توحیدى اسلام و تحقّق بخشیدن به تمام وعده هاى قرآن و تشکیل حکومت واحد جهانى، یک امر کاملاً ضرورى و منطقى است; زیرا او آخرین حجّت خدا و تنها امام معصومى است که نوید ظهور مبارکش در قرآن و روایات اسلامى و کتاب هاى آسمانى به مردم داده شده است.

 

 

اینک براى این که این موضوع کاملاً مشخّص شود و معلوم گردد که اسلام براى احراز مقام رهبرى در حکومت الهى، چگونه شخصیّتى را معرّفى کرده است، مسأله مهدویّت و عقیده به ظهور آن یگانه مصلح بزرگ جهانى را از دیدگاه اسلام و مسلمانان و منابع اسلامى ـ  منابع شیعه و اهل سنّت ـ بررسى مى کنیم.

 

 

 

 

 

1 ـ مهدى موعود(علیه السلام) از دیدگاه اسلام

 

 

دین مبین اسلام به عنوان دین خاتم و آخرین دین جامع و کامل آسمانى، از نخستین روزهاى طلوع که غریبانه سر از افق مکّه بیرون آورد و نمى توانست در زیر بار گران شکنجه هاى طاقت فرساى کفّار قریش و مشرکان مکّه کمر راست کند، با دیدى وسیع، عمیق و جدّى به مسأله «مهدویّت» و آینده بشر نگریسته و به مسلمانان نوید «نیک فرجامى» در آینده تاریخ داده است.

 

 

طبق متون اصیل اسلامى، رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)در همان عصر غربت و دوران تنهایى خویش و در روزگارى که هیچ کس باور نداشت که آئین توحید و یکتاپرستى از مرز جزیرة العرب فراتر رود، از پیروزى اسلام و آینده جهان و سرانجام بشر سخن مى راند.

 

 

شاهد صادق این گفتار، آیات متعددى است که در قرآن کریم وارد شده و پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) آنها را به وجود مقدّس مهدى موعود(علیه السلام)و زمان ظهور مبارک آن حضرت تفسیر و تأویل نموداند.

 

 

علاوه بر این، در ضمن صدها حدیث معتبر و متواتر که بزرگان و محدّثان شیعه و سنّى در منابع موثّق خود آورده اند، به معرّفى مهدى موعود(علیه السلام) و پایه گذار حکومت واحد جهانى پرداخته اند.

 

 

اینک براى این که معلوم شود مسأله مهدویّت در اسلام تا چه اندازه اهمیّت دارد پیرامون عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از دیدگاه شیعه و سنّى توضیح مى دهیم و به برخى از روایاتى که درباره اهمیّت این موضوع در منابع موثّق شیعه و سنّى آمده است اشاره مى کنیم; آنگاه درباره ویژگى هاى حضرت مهدى(علیه السلام) در روایات و تعداد روایات رسیده در موضوع ظهور، مطالبى را به طور اختصار تحت چند عنوان مى نگاریم.

 

 

 

 

 

2 ـ مهدى موعود(علیه السلام) از دیدگاه شیعه

 

 

از نظر «شیعه»، مسأله مهدویّت و نوید ظهور مهدى موعود(علیه السلام) یکى از مسایل بسیار حیاتى اسلام به شمار مى رود و به اندازه اى اهمیّت دارد که اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)در ردیف وقوع «قیامت» و تکذیب و تصدیقش در ردیف تکذیب و تصدیق رسول اکرم مى باشد.

 

 

در این باره روایات فراوانى از پیشوایان معصوم(علیهم السلام) رسیده است که قسمتى از آنها از نظر خوانندگان مى گذرد:

 

 

پیامبر اکرم مى فرماید:

 

 

«من أنکر القائم من ولدی فقد أنکرنی»( [7] )

 

 

«هرکس که قائم(علیه السلام) از فرزندان مرا انکار کند به راستى که مرا انکار کرده است».

 

 

و در حدیث دیگر مى فرماید:

 

 

«من أنکر القائم من ولدی فی زمان غیبته مات میتةً جاهلیةً».( [8] )

 

 

«هرکس که مهدى قائم(علیه السلام) از فرزندان مرا در زمان غیبتش انکار کند به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است».

 

 

و در حدیث دیگرى آمده است که فرمود:

 

 

«من أطاعه أطاعنی، و من عصاه عصانی، و من أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، و من کذّبه فقد کذّبنی، ومن صدّقه فقد صدّقنی».( [9] )

 

 

«آن کس که او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده است و آن کس که با او مخالفت ورزد با من مخالفت ورزیده است و آن کس که در دوران غیبتش او را انکار کند مرا انکار کرده است و آن کس که او را تکذیب نماید مرا تکذیب نموده است و آن کس که او را تصدیق کند مرا تصدیق کرده است».

 

 

و در حدیثى دیگر مى فرمایند:

 

 

«لا تقوم الساعة حتّى یقوم القائم الحقُّ منّا وذلک حین یأذن اللّه عزّ وجلّ له و من تبعه نجا، و من تخلّف عنه هلک، اللّه اللّه عباد اللّه! فأتوه ولو على الثلج، فإنّه خلیفة اللّه عزّوجلّ وخلیفتی».( [10] )

 

 

«قیامت برپا نمى شود تا هنگامى که قائمى از ما به حقّ قیام کند. و این هنگامى است که خداى تعالى اذن ظهورش دهد، کسى که از او پیروى کند نجات مى یابد، و کسى که از او تخلّف کند هلاک مى شود، از خدا بترسید، اى بندگان خدا! هرکجا باشید او را دریابید، اگرچه مجبور شوید بر روى برف حرکت کنید، که او خلیفه خداى تبارک و تعالى و جانشین من است».

 

 

امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«لاتخلو الأرض من قائم للّه بحجّة، إمّا ظاهراً مشهوراً، و إمّا خائفاً مغموراً، لئلاّ تبطل حجج اللّه وبیّناته».( [11] )

 

 

«زمین هرگز از وجود قائمى که براى خدا قیام کند و حجّت حقّ را بر پا دارد خالى نخواهد بود، که یا ظاهر و آشکار است و یا ترسان و نهان، تا حجّتها و دلایل روشن حضرت پروردگار باطل نشود».

 

 

امام حسن مجتبى(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«إنّ الأئمّة منّا، وإنّ الخلافة لاتصلح إلاّ فینا، و إنّ اللّه جعلنا أهلها فی کتابه و سنّة نبیّه».( [12] )

 

 

«امامان ـ دوازده گانه ـ از ما هستند، و خلافت جز براى ما شایسته نیست، و خداى تعالى ما را در کتاب خود و سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) اهل خلافت قرار داده است».

 

 

امام حسین(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«قائم هذه الاُمّة هو التاسع من ولدی، وهو صاحب الغیبة، وهو الّذی یقسّم میراثه وهو حیّ».( [13] )

 

 

«قائم این اُمّت نهمین فرزند منست; اوست که از دیده ها غایب مى شود و در حالى که زنده است میراثش تقسیم مى شود».

 

 

امام زین العابدین(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«. . . لاتخلو الأرض إلى أن یقوم الساعة من حجّة ولولا ذلک لم یُعبد اللّه . . .»( [14] )

 

 

«...تا روزى که قیامت برپا شود هرگز روى زمین از حجّت خالى نخواهد بود، و اگر حجّت خدا روى زمین نباشد، خدا پرستیده نمى شود...».

 

 

امام باقر(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«من المحتوم الّذی حتّمه اللّه قیام قائمنا، فمن شکّ فیما أقول، لقی اللّه وهو به کافر وله جاحد».( [15] )

 

 

«قیام قائم ما از وعده هاى حتمى خداوند است. هرکس در این گفتار که مى گویم شکّ و تردید به خود راه دهد، خدا را به حال کفر و انکار ملاقات خواهد کرد».

 

 

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«من أقرّ بجمیع الأئمّة وجحد المهدی کان کمن أقرّ بجمیع الأنبیاء وجحد محمّداً(صلى الله علیه وآله وسلم) نبوّته».( [16] )

 

 

«هرکس به همه امامان اعتراف کند ولى حضرت مهدى(علیه السلام) را انکار نماید، مانند کسى است که به همه پیامبران اعتراف کند ولى نبوّت حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)را انکار نماید».

 

 

امام کاظم(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«من أنکر واحداً من الأحیاء فقد أنکر الأموات»( [17] )

 

 

«هرکس یکى از امامان زنده را انکار نماید، امامان قبلى را نیز انکار نموده است».

 

 

امام جواد(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«إذا مات إبنی علی بدا سراج بعده، ثمّ خفی، فویلٌ للمرتاب، وطوبى للغریب الفارّ بدینه»( [18] )

 

 

«هنگامى که پسرم على ـ امام هادى ـ از دنیا برود چراغى بعد از او آشکار مى شود، و سپس مخفى مى گردد. واى بر کسى که در باره او شکّ و تردید به خود راه دهد، و خوشا به حال شخص غریبى که دین خود را برداشته ـ براى حفظ آن ـ از شهرى به شهر دیگر فرار کند».

 

 

در فرمایش امام جواد(علیه السلام) منظور از چراغ آشکار، امام حسن عسکرى(علیه السلام) و منظور از چراغ مخفى، حضرت مهدى(علیه السلام) است.

 

 

امام حسن عسکرى(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«أما إنّ المقرّ بالأئمّة بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) المنکر لولدی کمن أقرّ بجمیع أنبیاء اللّه ورسله ثمّ أنکر نبوّة محمّد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)، والمنکر لرسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)کمن أنکر جمیع الأنبیاء، لأنّ طاعة آخرنا کطاعة أوّلنا، والمنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا»( [19] )

 

 

«آگاه باشید که هرکس به همه امامان بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)اعتراف کند ولى پسرم را انکار نماید همانند کسى است که به همه پیامبران اعتراف نموده ولى رسالت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) را انکار نماید، و هرکس که رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را انکار کند همانند کسى است که همه پیامبران را انکار نماید; زیرا اطاعت آخرین ما، اطاعت اوّل ماست، و انکار آخرین ما چون انکار اوّل ماست».

 

 

حضرت مهدى(علیه السلام) مى فرماید:

 

 

«من أنکرنی فلیس منّی، و سبیله سبیلُ ابن نوح».( [20] )

 

 

«کسى که مرا انکار نماید از من نیست، و راه او راه فرزند حضرت نوح(علیه السلام)است».

 

 

از نظر شیعه، مسأله مهدویت و نوید ظهور آن مصلح الهى، یک مسأله کهن و ریشه دار است و سابقه آن به نخستین روزهاى طلوع فجر اسلام و دوران شخص نبى اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) بر مى گردد.

 

 

به اعتقاد شیعه، علاوه بر آیات متعددى که در «قرآن کریم» وارد شده و پیشوایان دینى آنها را به وجود مقدّس «مهدى موعود» تفسیر و تأویل کرده اند، صدها حدیث معتبر و متواتر از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) جانشینان آن حضرت صادر شده که در آنها کلیه صفات، خصوصیّات و جزئیات زندگى آن منتظر موعود و این که پس از تولّد دو بار غیبت خواهد داشت و پس از غیبت طولانى ظهور خواهد کرد، و با تشکیل حکومت واحد جهانى، جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود بیان شده است.

 

 

شیعیان بر اساس روایات عقیده دارند که مهدى موعود(علیه السلام) سرّى از اسرار حقّ و رازى از رازهاى نهفته خداوند و آخرین برگزیده الهى است که پس از تولّد از نظرها غایب شده است و بعد از مدّت زمانى طولانى ظهور مى نماید و او حجّة اللّه، خلیفة اللّه وبقیّة اللّه است.

 

 

مهدى موعود(علیه السلام) از نسل پاک پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و از على و زهرا(علیهما السلام) و نهمین نفر از فرزندان امام حسین(علیه السلام) و فرزند بلا فصل امام حسن عسکرى(علیه السلام)است.

 

 

شیعیان دوازده امامى عقیده دارند که حضرت مهدى(علیه السلام)همنام و هم کنیه پیامبر و هم اکنون زنده است و هنگامى که خداوند اذن ظهورش دهد قیام مى کند و زمین را پر از عدل و داد مى نماید.

 

 

شیعیان، طبق وعده هاى انبیاى سلف(علیهم السلام) و نویدهاى کتب مذهبى، و وعده هاى صریح قرآن کریم عقیده دارند که:

 

 

آنگاه که اخلاق و معنویّت از میان بشر رخت بربندد و ظلم و ستم فراگیر شود و اسباب ظهور مهیا گردد، حضرت مهدى(علیه السلام) به فرمان حقّ قیام مى کند و دنیا را پر از عدل و داد مى نماید و به همه رنج ها پایان مى دهد.

 

 

شیعیان بر اساس عقل، وجدان، کتاب و سنّت عقیده دارند که با ظهور ولىّ خدا و آمدن موعود مکتبها و رهایى بخش انسانها هیچ حکومت باطلى روى زمین باقى نمى ماند; بلکه همه مکتب هاى موجود و حکومت هاى مقتدر زمان یکى پس از دیگرى از بین رفته و متلاشى مى گردند، مرزهاى جغرافیایى بین کشورها برداشته مى شوند; مظاهر شرک، کفر، الحاد و بى عدالتى از بین مى روند، عدالت اجتماعى تأمین مى گردد، هر حقّى به صاحب حقّ مى رسد، همگان در رفاه و آسایش زندگى مى کنند، از ظلم و ستم و بى عدالتى خبرى نیست، و در سرتاسر جهان هستى، تنها یک نظام حکومت مى کند که آن هم نظام عادلانه اسلام و احکام نجات بخش آسمانى قرآن کریم است.

 

 

جعلنا اللّه من أنصاره و الفائزین بلقائه.

 

 

 

 

 

3 ـ مهدى موعود(علیه السلام) از دیدگاه اهل سنّت

 

 

ممکن است بعضى از افراد ناآگاه تصوّر کنند که عقیده به ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) از مختصات شیعه و تمام منابع و مدارک آن هم مربوط به شیعه و راویان روایات مربوط به ظهور نیز همه دانشمندان و بزرگان و علماى شیعه مى باشند، ولى باید توجه داشت که:

 

 

عقیده به ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) از مختصات شیعه و منحصر به شیعه نیست و بسیارى از فرقه هاى اسلامى در این عقیده و مرام با هم اتفاق نظر دارند و آن را جزء عقاید قطعى و مسلم خود مى دانند.

 

 

ایمان و عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در اسلام به قدرى اصیل و ریشه دار و با اهمیّت است که از دیدگاه دانشمندان و بزرگان اهل سنّت نیز ـ مانند شیعیان ـ یکى از ضروریّات دین مبین اسلام به شمار مى رود و منکر آن از آیین اسلام بیرون است.

 

 

در این باره علماى اهل سنّت از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت کرده اند که آن حضرت فرمود:

 

 

«من کذّب بالمهدی فقد کفر»( [21] )

 

 

«هرکس مهدى(علیه السلام) را انکار کند به راستى کافر است».

 

 

گروهى ازعلماى اهل سنّت به مضمون این حدیث فتوا داده اند، و در این باب ، شیخ سلیمان قندوزى حنفى، در کتاب «ینابیع المودّة» از کتاب «فرائد السمطین»، از جابر بن عبداللّه انصارى روایت کرده است که پیامبر اکرم فرمود:

 

 

«من أنکر خروج المهدیّ فقد کفر بما اُنزل على محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)».( [22] )

 

 

«هر که ظهور مهدى(علیه السلام) را انکار کند، به آنچه بر محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)نازل شده، کفر ورزیده است».

 

 

احادیث حضرت مهدى(علیه السلام) علاوه بر کتب شیعه در بسیارى از کتب معروف اهل سنّت نیز آمده است. در اکثر این کتابها، از اوصاف و خصوصیّات نسبى و زندگى حضرت مهدى(علیه السلام)، علایم ظهور، محلّ بیعت، تعداد اصحاب، مکان ظهور و دیگر ابعاد مربوط به آن حضرت نیز سخن رفته است.

 

 

به علاوه، در 35  کتاب از کتب این دانشمندان تصریح شده که مهدى(علیه السلام)فرزند بلا فصل امام حسن عسکرى(علیه السلام) است و حتّى عدّه زیادى از آنها نیز اعتراف کرده اند که این احادیث ـ یعنى احادیث مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) ـ از احادیث مشهور یا از احادیث متواتر است.

 

 

اینک ما وجدان پاک افراد منصف را «حَکَم» قرار داده، به طور اختصار دور نمایى از این اعتقاد را که در منابع و مدارک معتبر اهل سنّت و حتّى در «صحاح ستّه» ـ که معروف ترین و معتبرترین کتب روایى آنهااست ـ نیز آمده است، از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانیم:

 

 

یکى از کتاب هاى معتبر اهل سنّت، کتاب «مسند احمد بن حنبل»( [23] ) مى باشد. کتاب «مسند أحمد حنبل» کهن ترین ومعتبرترین مدرک حدیث اهل سنّت مى باشد. در این کتاب مجموعاً 136 حدیث درباره حضرت مهدى(علیه السلام)روایت شده است.

 

 

پس از او، محمّد بن اسماعیل بخارى،( [24] ) ـ با همه تعصّبى که نسبت به امامان اهل بیت(علیهم السلام)داشته است ـ در کتاب «صحیح» خود) (کتاب الاحکام) احادیث دوازده جانشین پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را که همگى از قریش خواهند بود و عزّت و سربلندى اسلام به وجود آنها بستگى خواهد داشت، نقل کرده است.

 

 

به علاوه، بخارى در همان کتاب خود، در «کتاب الانبیاء»، باب نزول عیسى بن مریم(علیه السلام)، از همکارى حضرت عیسى(علیه السلام) با حضرت مهدى(علیه السلام) سخن گفته است.

 

 

در همان عصر، مسلم بن حجّاج نیشابورى (متوفّاى سال 261هجرى) با این که مانند «بخارى» اصرار دارد که نامى از حضرت مهدى(علیه السلام) نبرد، در کتاب «الفتن واشراط الساعة» و باب نزول عیسى(علیه السلام) از کتاب صحیح خود، که دوّمین کتاب «صحاح» أهل سنّت به شمار مى رود، قسمتى از روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) را نقل کرده است.

 

 

بعد از او، ابن ماجه قزوینى (متوفّاى سال 275 هجرى) در کتاب «سنن» خود ـ که آن کتاب نیز یکى از کتب صحاح اهل سنّت است ـ احادیث مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) را در بخش مخصوصى به نام «باب خروج المهدى(علیه السلام)» آورده است.

 

 

در همین عصر، ابو داوود سیستانى (متوفّاى سال 275هجرى) نیز در کتاب «سنن» خود ـ که از کتب «صحاح ستّه» مى باشد ـ روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) را در بخشى از آن کتاب به عنوان: «کتاب المهدى(علیه السلام)» بیان داشته است.

 

 

باز در همین عصر، محمّد بن عیساى ترمذى (متوفّاى سال 279هجرى) در کتاب «سنن» خود ـ که آن هم یکى از کتب صحاح است ـ در کتاب «الفتن، باب ما جاء فی المهدی(رضی الله عنه)» روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام)را روایت نموده است.

 

 

این شش محدّث نامى اهل سنّت که سرآمد همه محدّثان و دانشمندان آنها مى باشند، روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام)را از: عمر بن خطّاب، عبداللّه بن مسعود، عبداللّه بن عبّاس، ثوبان، جابر بن عبداللّه انصارى، جابر بن سمره، عبداللّه بن عمر، عبداللّه بن عمرو بن عاص، أنس بن مالک، ابوسعید خدرى، اُمّ سلمه ـ همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) ـ و غیر اینها نقل کرده اند.( [25] )

 

 

به هر حال، آنچه از مجموع منابع تاریخى و حدیثى اهل سنّت استفاده مى شود این است که: مسأله ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) مورد اتفاق و اجماع مسلمین است; از این رو، در هر عصرى کتاب هایى در مسائل مختلف مهدویّت نوشته شده، به طورى که هم اکنون بیش از پنجاه جلد کتاب مستقل از علماى اهل سنّت درباره حضرت ولىّ عصر(علیه السلام) در دسترس قرار دارد که این خود نشانه اهمیّت مسأله مهدویّت در نزد مسلمانان است.

 

 

استاد «على محمد على دخیّل» اسامى 205 کتاب از بزرگان علماى سنّى را در کتاب نفیس خود «الامام المهدى(علیه السلام)» آورده است که سى نفر از آنها مستقلاً در باره حضرت ولى عصر(علیه السلام) کتاب نوشته اند، و 31 نفرشان فصلى را در کتاب هاى خود به روایات حضرت مهدى(علیه السلام) اختصاص داده اند، و 144 نفرشان به تناسب هاى مختلف، روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) را در کتاب هاى خود آورده اند.( [26] )

 

 

اکنون نمونه هایى از این احادیث را که در معتبرترین کتب روایتى اهل سنّت و حتّى در برخى از «صحاح ششگانه» آمده است، در اینجا نقل مى نماییم.

 

 

1 ـ امام احمد حنبل، در کتاب «مسند» خود، از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کند که فرمود:

 

 

«اُبشّرکم بالمهدی، یُبعث فی اُمّتی على اختلاف من الناس و زلازل، فیملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما مُلئت جوراً و ظلماً یرضى عنه ساکن السماء والأرض، یقسّم المال صحاحاً.

 

 

فقال له رجل: ما صحاحاً؟

 

 

قال(صلى الله علیه وآله وسلم): بالسویّة بین الناس.

 

 

قال: ویملأ اللّه قلوب اُمّة محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) غنىً، ویسعهم عدله حتّى یأمر منادیاً فیقول: من له فی مال حاجة؟ فما یقوم من الناس إلاّ رجلٌ، فیقول: إئتِ السادن ـ یعنی الخازن ـ فقل له: إنّ المهدی یأمرک أن تعطینی مالاً، فیقول له: احث حتّى إذا جعله فی حجره وأبرزه ندم فیقول: کنت أجشع اُمّة محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) نفساً أو عجز عنّی ما وسعهم.

 

 

قال: فیردّه فلا یقبلُ منه فیقال له: إنّا لا نأخذ شیئاً أعطیناه».( [27] )

 

 

«شما را به ظهور مهدى(علیه السلام) بشارت مى دهم، او در میان اُمّت من برانگیخته مى شود، ظهور وى پس از اختلاف زیاد و تزلزل و عدم امنیّت خواهد بود. پس از ظهور، زمین را پر از عدل و داد مى کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است. ساکنان آسمانها و زمین از او راضى مى شوند، و اموال را به طور صحیح تقسیم مى کند.

 

 

مردى پرسید: معنى صحیح چیست؟

 

 

فرمود: مال را به طور مساوى در میان مردم تقسیم مى نماید.

 

 

سپس فرمود: خداوند دلهاى پیروان محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) را پر از بى نیازى مى کند، و عدالت مهدى(علیه السلام) همه جا را فرا مى گیرد، تا آنجا که دستور مى دهد کسى با صداى بلند اعلام کند: هرکس نیاز مالى دارد برخیزد. هیچ کس اظهار نیاز نمى نماید جز یک نفر.

 

 

امام دستور مى دهد نزد خزینه دار برود و به او بگوید: مهدى(علیه السلام) به تو فرمان مى دهد که مالى در اختیار من قرار دهى.

 

 

خزینه دار مى گوید: بگیر، و دامن او را پر مى کند. چون در اختیار او قرار مى گیرد پشیمان مى شود که چرا آزمند و حریص شده است. لذا مال را بر مى گرداند، ولى خزینه دار نمى پذیرد و مى گوید: ما آنچه را که بخشیدیم پس نمى گیریم».

 

 

همچنین امام احمد حنبل، در کتاب «مسند» خود از ابوسعید خدرى نقل مى کند:

 

 

«قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): تملأ الارضُ ظلماً و جوراً، ثمّ یخرج رجل من عترتی یملک سبعاً ـ أو تسعاً ـ فیملأ الأرض قسطاً و عدلاً».( [28] )

 

 

«پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: هنگامى فرا مى رسد که زمین پر از ظلم و جور شود، آن وقت مردى از خاندان من قیام مى کند هفت ـ یا نُه ـ سال در روى زمین حکومت مى کند، و زمین را پر از عدل و داد مى نماید».

 

 

2 ـ محمّد بن اسماعیل بخارى، نامى ترین محدّث اهل سنّت در کتاب «صحیح» خود از ابوهریره نقل مى کند:

 

 

«قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): کیف أنتم إذا نزل ابن مریم فیکم وإمامکم منکم؟».( [29] )

 

 

«پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: چگونه خواهید بود هنگامى که عیسى بن مریم(علیه السلام)در میان شما نازل شود و امام شما از میان خود شما باشد؟».

 

 

همچنین «بخارى» در کتاب «صحیح» خود، از سعید بن مسیّب، از ابوهریره نقل مى کند که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

 

 

«والّذی نفسی بیده! لیوشکنّ أن ینزل فیکم ابن مریم حکماً عدلاً، فیکسر الصلیب ویقتل الخنزیر ویضع الجزیة ویفیض المال حتّى لایقبله أحد حتّى تکون السجدةُ الواحدة خیراً من الدنیا وما فیها».

 

 

«به خداى بزرگ سوگند! به یقین پسر مریم به عنوان داورى دادگر در میان شما نازل خواهد شد. صلیب را خواهد شکست، و خوک را از میان خواهد برد، و جزیه را کنار خواهد گذاشت، و به قدرى ثروت خواهد بخشید که دیگر کسى نپذیرد. در آن روزگار، یک سجده براى خدا بهتر از همه دنیا و هرچه در آن است خواهد بود».

 

 

3 ـ مسلم بن حجّاج نیشابورى در کتاب «صحیح» خود ـ که دوّمین کتاب معروف از کتب «صحاح» اهل سنّت است ـ از ابو سعید خدرى و جابر بن عبداللّه انصارى نقل مى کند که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

 

 

«یکون فی آخر الزمان خلیفة یقسم المال ولایعدّه».( [30] )

 

 

«در آخر الزمان خلیفه اى مى آید که مال را ـ به طور مساوى ـ تقسیم مى کند و آن را نمى شمارد».

 

 

همچنین «مسلم» در کتاب «صحیح» خود، از جابر بن عبداللّه انصارى نقل مى کند که پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

 

 

«یکون فی آخر اُمّتی خلیفة یحثی المال حثیاً، لایعدّه عدداً».( [31] )

 

 

«در پایان روزگار اُمّت من، خلیفه اى مى آید که مانند سیل بخشش مى کند و آن را نمى شمارد».

 

 

4 ـ ابن ماجه در کتاب «سنن» خود، فصل «ابواب الفتن»، باب خروج المهدی(علیه السلام) از قول على بن ابى طالب(علیهما السلام) آورده است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:

 

 

«المهدیّ منّا أهل البیت، یصلحهُ اللّهُ فی لیلة»( [32] )

 

 

«مهدى از ما اهل بیت است، و خداوند یک شبه او را آماده قیام مى کند»

 

 

و نیز ابن ماجه در «سنن» خود آورده است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

 

 

«ما اهل بیتى هستیم که خداوند به جاى این دنیا، آخرت را براى ما برگزیده است. همانا اهل بیتم پس از من دچار آوارگى، سختى و گرفتارى خواهند گردید، تا این که گروهى از مشرق برخیزند که با خود پرچم هاى سیاه دارند، آنها حقّ (و یا خیر) رامى طلبند که به آنها داده نمى شود، پس مى جنگند و پیروز مى شوند و هرچه بخواهند به آنها داده مى شود ولى آنها نمى پذیرند ـ و زیر بار نمى روند ـ تا این که حکومت را به دست مردى از اهل بیتم بسپارند که جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد پس از آن که پر از ظلم و ستم شده باشد. پس هرکه آن زمان را دریابد به سوى آنان بشتابد، هرچند چهار دست و پا بر روى برف و یا یخ به سوى آنان برود».( [33] )

 

 

5 ـ ابو داوود سیستانى در کتاب «سنن» خود ـ که یکى از کتب «صحاح ششگانه» است ـ از ابى الطفیل از على(علیه السلام)نقل مى کند که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

 

 

«لو لم یبق من الدهر إلاّ یوم لبعث اللّه رجلاً من أهل بیتی، یملأها عدلاً کما ملئت جوراً».( [34] )

 

 

«اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نماند، خداوند مردى از اهل بیت مرا بر انگیزد تا زمین را پر از عدل و داد کند بعد از آن که پر از ظلم و ستم شده باشد».

 

 

همچنین ابو داوود در کتاب «سنن» خود، از ابوسعید خدرى نقل مى کند:

 

 

«قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): المهدیُّ منّی، أجلى الجبهة، أقنى الأنف، یملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما مُلئت جوراً و ظلماً، یملک سبع سنین».

 

 

«پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: مهدى از من است. پیشانیش باز و نورانى، و بینى اش کشیده و باریک است. زمین را پر از عدل و داد مى کند همان گونه که پر از ظلم و ستم شده است، هفت سال حکومت مى کند».

 

 

6 ـ ابو عیسى محمّد بن عیسى بن سوره ترمذى، در کتاب «الجامع الصحیح» معروف به «سنن ترمذى» از عبداللّه بن عمر از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کند که فرمود:

 

 

«لاتذهب الدنیا حتّى یملک العرب رجل من أهل بیتی، یواطىء اسمه اسمی»( [35] )

 

 

«دنیا به آخر نمى رسد، تا این که مردى از اهل بیت من عرب را مالک شود او همنام من است».

 

 

همچنین ترمذى در کتاب «سنن» خود، از ابو هریره نقل مى کند که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:

 

 

«لو لَم یبق من الدنیا إلاّ یوم لطوّل اللّه ذلک الیوم حتّى یلی رجل من أهل بیتی یواطىء اسمه اسمی».( [36] )

 

 

«اگر به پایان دنیا جز یک روز باقى نماند، خداوند آن روز را به حدّى طولانى مى سازد تا مردى از اهل بیت من که هم نام من است، زمام اُمور را به دست بگیرد».

 

 

7 ـ ابو عبدالرحمان احمد بن شعیب، معروف به نسائى در کتاب «سنن» خود ـ که یکى از کتب «صحاح ششگانه» به شمار مى رود ـ در کتاب جهاد «غزوه هند»، از ثوبان، غلام رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کند که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:

 

 

«عصابتان من اُمّتی أحرزهما اللّه من النار، عصابة تغزو الهند، و عصابة تکون مع عیسى بن مریم(علیهما السلام)».( [37] )

 

 

«دو گروه از اُمّتم هستند که خداوند آنها را از آتش دوزخ حفظ خواهد نمود; گروهى که براى فتح هندوستان عزیمت مى کنند، و گروهى دیگر که با عیسى بن مریم(علیه السلام)همراه خواهند بود».

 

 

و نیز نسائى در کتاب «سنن» خود ـ بنابر نقل «غایة المرام» و «ینابیع المودّة» ـ در باب: «ما جاء فی العرب و العجم» در جلد سوّم، از مسعده نقل کرده است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:

 

 

«ابشروا و بشّروا، إنّما اُمّتی کالغیث لایُدرى آخره خیر أم أوّله، أو کحدیقة أطعم منها فوج عاماً، ثمّ أطعم منها فوج عاماً، لعلّ آخرها فوجاً یکون أعرضها عرضاً وأعمقها عمقاً، وأحسنها حسناً، کیف تهلک اُمّة أنا أوّلها، والمهدیّ أوسطها، والمسیح آخرها، ولکن بین ذلک ثیح أعوج لیسوا منّی ولا أنا منهم».( [38] )

 

 

«مژده باد شما را و به دیگران نیز مژده دهید که مَثَلِ اُمّت من چون باران است که معلوم نیست، آخر آن بهتر است یا اوّل آن و مانند بوستانى است که گروهى در مدّت یک سال از آن استفاده کنند و سپس گروهى دیگر از آن بهره بردارى نمایند، (کسى چه مى داند) شاید آخرین گروه مردمى داناتر، کنجکاوتر، ونیکوتر باشند. چگونه هلاک مى شود اُمّتى که من در اوّل آن، و مهدى(علیه السلام) در وسط آن، و مسیح(علیه السلام)در آخر آن باشد، و لکن در این میان مردمانى کج و گمراه خواهند بود که نه آنها از منند و نه من از آنها هستم».( [39] )

 

 

آنچه تا اینجا نقل نمودیم نمونه اى از انبوه روایاتى است که نامى ترین محدّثان اهل سنت آنها را در معتبرترین کتب روایتى خود، آورده اند و ما نیز آنها را به عنوان پاسخى براى کسانى که تحت تأثیر عواطف شخصى و تعصّب خاص مذهبى قرار گرفته و به مبارزه با شیعه برخاسته و مسأله «مهدویت» را افسانه اى پنداشته اند که تنها «شیعه» معتقد به آن است در اینجا آوردیم، باشد که روزى به خود آیند و بر میراث پیامبر خویش (عترت و اهل بیت آن حضرت) بیش از این ظلم و ستم روا ندارند.

 

 

در روایاتى که شیعه و سنى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و امامان اهل بیت(علیهم السلام) نقل کرده اند، تنها به ذکر کلیات اکتفا نشده است، بلکه از اوصاف، خصوصیات و ویژگى هاى آن حضرت نیز سخن رفته است که براى مزید اطلاع، فهرست قسمتى از آنها را از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانیم.

 

 

 

 

 

4 ـ ویژگى هاى حضرت مهدى در روایات

 

 

در روایات گوناگونى که شیعه و سنّى درباره مهدى موعود(علیه السلام) و ریشه خانوادگى و نسب عالى و اصالت آن حضرت از پیامبر بزرگوار اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و سایر ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)نقل کرده اند، چنین آمده است:

 

 

مهدى(علیه السلام) از عرب است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از اُمّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان «کنانه» جدّ پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از «قریش» است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از «بنى هاشم» است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان «عبدالمطلب» است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان «ابوطالب» است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از آل محمد(علیهم السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از نسل پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از عترت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از «ذوى القربى» است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از ذریّه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) نامش، نام پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) کنیه اش، کنیه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان على بن ابى طالب(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان فاطمه زهرا(علیها السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام حسن مجتبى(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام حسین(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) نهمین نفر از فرزندان امام حسین(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام زین العابدین(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام محمّد باقر(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام صادق(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام موسى کاظم(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام)از فرزندان امام رضا(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام محمّد تقى(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) از فرزندان امام هادى(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) فرزند امام حسن عسکرى(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) فرزند بلا فصل امام حسن عسکرى(علیه السلام) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) شبیه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

 

 

مهدى(علیه السلام) پیشواى شایسته است.

 

 

مهدى(علیه السلام) یکى از سروران اهل بهشت است.

 

 

مهدى(علیه السلام) بعد از پادشاهان ستمگر مى آید.

 

 

مهدى(علیه السلام) خلیفة اللّه است.

 

 

مهدى(علیه السلام) بقیّة اللّه است.

 

 

مهدى(علیه السلام) دو غیبت دارد.

 

 

مهدى(علیه السلام) در همه عالم یکى است.

 

 

مهدى(علیه السلام) تمام روى زمین را از عدل پر مى کند.

 

 

پس از مهدى(علیه السلام) زندگى سودى نخواهد داشت.( [40] )

 

 

خواننده گرامى! هریک از این ویژگى ها، روایت جداگانه اى دارد و در کتب روایتى شیعه و سنّى درج گردیده است.

 

 

 

 

 

5 ـ تعداد روایات وارده درباره حضرت مهدى(علیه السلام)

 

 

روایاتى که درباره مهدى موعود(علیه السلام) و صفات و جزئیّات زندگى آن مصلح جهانى، از پیامبر و سایر پیشوایان معصوم(علیهم السلام)وارد شده است و علماى شیعه و سنّى آنها را در منابع معتبر خود آورده اند، بیرون از شمار است، از این رو، فقط فهرست قسمتى از آنها را از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانیم:

 

 

1 ـ در مورد این که حضرت مهدى(علیه السلام) نامش، نام مبارک پیامبر (محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)) و کنیه اش، کنیه شریف پیامبر (ابوالقاسم) است، 48 حدیث نقل شده است.

 

 

2 ـ در باره این که حضرت مهدى(علیه السلام) دوازدهمین امام و آخرین پیشوا است، 136 حدیث آمده است.

 

 

3 ـ در مورد این که حضرتش دهمین فرزند امیرمؤمنان على(علیه السلام) است، 214 حدیث وارد شده است.

 

 

4 ـ در مورد این که آن حضرت از فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام)است، 192 حدیث ذکر شده است.

 

 

5 ـ در مورد این که وى، نهمین فرزند حضرت امام حسین(علیه السلام) است، 308 حدیث بیان شده است.

 

 

6 ـ در مورد این که او، هشتمین فرزند امام سجّاد(علیه السلام) است، 185 حدیث نقل شده است.

 

 

7 ـ در مورد این که او، هفتمین فرزند امام باقر(علیه السلام) است، 103 حدیث آمده است

 

 

8 ـ در مورد این که او، ششمین فرزند امام صادق(علیه السلام) است، 202 حدیث وارد شده است.

 

 

9 ـ در مورد این که او، پنجمین فرزند حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام)است، 199 حدیث بیان شده است.

 

 

10 ـ در مورد این که او، چهارمین فرزند حضرت على بن موسى الرضا(علیه السلام)است، 95 حدیث آمده است.

 

 

11 ـ در مورد این که او، سوّمین فرزند محمّد بن على (حضرت جواد الائمّه(علیه السلام)) است، 90 حدیث نقل شده است.

 

 

12 ـ در مورد این که او، دوّمین فرزند امام على النقى الهادى(علیه السلام)است، 90 حدیث آمده است.

 

 

13 ـ در مورد این که او، فرزند بلا فصل امام حسن عسکرى(علیه السلام) و از صلب آن حضرت است، 293 حدیث نقل شده است.

 

 

14 ـ در باب ولادت با سعادت حضرتش، 293 حدیث آمده است.

 

 

15 ـ در باره این که آن حضرت، در خفا و پنهانى متولّد گردید، 14 حدیث بیان شده است.

 

 

16 ـ راجع به این که عمر شریفش بسیار طولانى خواهد شد، 318 حدیث نقل شده است.

 

 

17 ـ در مورد این که مدّت زیادى از انظار غایب و پنهان خواهد بود، 91 حدیث آمده است.

 

 

18 ـ در مورد این که غیبت حضرتش به دو غیبت صغرى و کبرى منقسم مى گردد، 10 حدیث ذکر شده است.

 

 

19 ـ در مورد این که آیین وى، همان آیین مبین اسلام، و کتابش قرآن است، 15 حدیث آمده است.

 

 

20 ـ در مورد این که وى جهانیان را به دین مبین اسلام دعوت مى نماید و در تمامى روى زمین حکومت واحد جهانى بر اساس قانون اسلام تشکیل مى دهد، 47 حدیث نقل شده است.

 

 

21 ـ در مورد این که شخصاً عدالت اجتماعى را در روى کره زمین برقرار مى کند و در دولت با سعادت آن حضرت، عدالت واقعى بر تمامى شؤون اجتماع حکومت مى نماید و جهان انسانى پس از ظلم و جور و انحراف، از عدل و داد و خداشناسى پر مى گردد، 123 حدیث آمده است.

 

 

22 ـ در مورد این که وى زمین را از کفر و شرک پاک مى نماید، 19 حدیث وارد شده است.

 

 

23 ـ در مورد این که: ایمان و امنیّت واقعى در حکومت عادلانه اش حکم فرما خواهد گردید، 7 حدیث آمده است.

 

 

24 ـ در مورد این که اسلام، شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت، 12 حدیث نقل شده است.

 

 

25 ـ در مورد این که بشر پیرو یک آیین خواهد گردید، و جمیع ملل عالم در تحت لواى اسلام در خواهند آمد، 7 حدیث آمده است.

 

 

26 ـ در مورد این که با شمشیر قیام خواهد کرد، 7 حدیث ذکر شده است.

 

 

27 ـ در مورد این که در دوران حکومت عدالت پیشه او، جهان، آباد خواهد گردید و عقول مردمان کاملتر خواهد شد، 5 حدیث نقل شده است.

 

 

28 ـ در مورد این که معجزات و امتیازات پیامبران در او جمع است و به دست تواناى حضرتش ظاهر مى گردد، 23 حدیث نقل شده است.

 

 

29 ـ در مورد این که وقت ظهورش بر احدى از آحاد مردم معلوم نیست و هرکس وقت تعیین کند دروغگوست، 7 حدیث آمده است.

 

 

30 ـ در مورد این که اصحاب خاصّ آن حضرت 313 نفرند و از اطراف و اکناف عالم به سرعت، به اندازه یک چشم به هم زدن، نزدش جمع مى شوند، 25 حدیث نقل شده است.

 

 

31 ـ در مورد این که حضرت عیسى(علیه السلام) در نماز به وى اقتدا مى نماید، 29 حدیث بیان شده است.

 

 

32 ـ در مورد این که منادى آسمانى حضرتش را به نام و نشان به جهانیان معرفى مى کند، 27 حدیث آمده است.

 

 

33 ـ و در مورد این که براى ظهور مبارک آن حضرت، علایم و نشانه هایى خواهد بود که پیش از ظهور مبارکش به وقوع خواهد پیوست، 657 حدیث آمده است.

  • العبد شهریار سلیم زاده

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">